ادامه...
آن صدهزار درهمی را هم که خلیفه به او بخشیده بود به او داد آن کنیزک خبر را به مهدی رساند. مهدی یکی از مأموران خود را فرستاد ، علوی را دستگیر کردند.مهدی وزیر خود را به حضور طلبید درباره زندانی علویاش از او پرسش کرد وزیر وانمود کرد که او مرده است. مهدی از او خواست بر درستی این سخن سوگند یاد کند و او نیز سوگند خورد. آنگاه مهدی فرمود: تا علوی را به مجلس بیاورند در نتیجه یعقوب نتوانست از خود دفاع کند پس مهدی فرمود: او را در زندانی تاریک حبس کنند وی بینایی خود را از دست داده بود تا زمان هارون الرشید در زندان بود بعد از روی کار آمدن هارون الرشید وی دستور داد که او را از زندان آزاد کنند. آنگاه مهدی دستور داد که همه یاران یعقوب و حکمرانان گماشته او را از سرزمینهای اسلامی عزل کنند. و برخی از کسان خاندان او را هم به زندان انداخت مدت وزارت یعقوب در حدود پنج سال بود.[1]
مهدی از موضع یعقوب درس سودمندی گرفت و صلاح دید وزیر تازه از پروردگان عباسیان باشد و به گرایشهای علوی شناخته نباشد.
از جمله کارهایی که مهدی در زمان وزارت یعقوب بن داوود میکند مهدی با وساطت او حسن ابراهیم را امان داد و به او ملک و مال بخشید. او محمدبن عبدالله اشتر بن نفس زکیّه را به همراه مادرش امان داد.[2]
مهدی در سال 160 ه.ق که برای حج به حجاز آمد سعی کرد سخت گیریهایی را که منصور برای اهل حجاز اعمال کرده بود تا زمان وی برقرار بود حذف کند.
اموالی به حجازیان بخشید راه تجاری حجاز به مصر را که برخی از مایحتاج مردم حجاز از آن طریق تأمین میشد از زمان قیام نفس زکیّه (145ه.ق) بسته شده بود باز کرد.[3]
گروهی از انصار (پانصدنفر) را به عنوان نگهبانان خود به عراق برد و علاوه بر حقوقشان درآمدهای دیگران برایشان در نظر گرفت و در بغداد اراضی به آنها اختصاص داد.[4]
در دوران یازده ساله خلافت مهدی تنشی میان علویان حکومت عباسی کاهش یافت بهبود ظاهری روابط میان علویان و عباسیان بیانگر انصراف علویان از فعالیت سیاسی علیه عباسیان و غفلت مهدی از آن فعالیت نیست.
[1] - ابن خلکان ، وفیات الاعیان ، ترجمه دکتر احسان عباس، ج2، ص 332، طبری ، ج 6، ص 385-386 ابن اثیر، الکامل، ج6، ص 24-25
[2] - ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبین، ص 431
[3] - دکتر محمدحسن الهی زاده، جنبش حسنیان ماهیت فکری و تکاپوی سیاسی ، قم ، شیعه شناسی ، 1385، ص 196
[4] - طبری ، ج4، ص 558؛ ابن اثیر ، الکامل، ج6، ص49
دانلود مصاحبه برنامه( در شهر) که تاریخ23/9/91 پخش شد .البته زیر عنوان مصاحبه بنده اشتباها به جای
واحد دماوند، واحد ورامین نوشته شده است.
احمدی
جهت مشاهده ودانلود کلیک کنید:(بیداری اسلامی بهار مردم آزادی خواه )
بیانیه مشترک مراکز و واحدهای دانشگاهی شهرستان دماوند به مناسبت سالروز
حماسه 9 دی
در قضیهى 9 دى سال 88 یک نکته اساسى است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب. یعنى همان روحى که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظیمِ بىنظیرِ تاریخى در سال 57، همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد؛ کمااینکه در قضایاى گوناگونِ دیگر هم نشان داده شده، لیکن در 9 دى به شکل بارزى نشان داده شد؛ به طورى که جاى انکار و تردید و تأمل براى هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقى نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانتِ حاکم بر دلهاى مردم بود. پس اینجاما دو تا عنصر در کنار هم داریم: یک عنصر، عنصر مردم است؛ که مردم در هر کشورى، درهر جامعهاى، اگر چنانچه همت کنند، بصیرت به خرج بدهند، عمل کنند و وارد میدانبشوند، میتوانند همهى مشکلات را حل کنند. یعنى بزرگترین کوهها در مقابل حضور مردماز بین میرود؛ میتوانند کوههاى بزرگ را جابهجا کنند. این یک حقیقت آشکارى است کهبسیارى از تحلیلگران اجتماعى در کشورهاى اسلامى و دیگر کشورها آن را درست لمسنکردند، درک نکردند؛ ما این را لمس کردیم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همین بود.. بیانات مقام معظم رهبری مد ظله العالی –دیماه 91
ملت غیور،ولایتمدار وبصیر ایران اسلامی آنگاه که احساس کنند دین وعزت اسلام عزیز در معرض خطر،بی حرمتی ودست اندازی بیگانگان وعمال سرسپرده و جاهل آنان است، دست از همه چیز حتی مال وجان خود کشیده ویکدل ویک صدا با ایمان وآگاهی وبصیرت بالای خویش وارد صحنه شده ودر مقابل اینگونه فتنه ها می ایستد.
9 دی 88 یکی از عرصه های تجلی این روح بصیرت وهمبستگی ملت شهید پرور وخداجوی ایران اسلامی است که به جهانیان ثابت کرد هنوز - پس از گذشت بیش از سه دهه - از انقلاب اسلامی ، نهضت کربلا وشور حسینی همچنان در رگ وپی این ملت جریان داشته وبه هیچ وجه در برابر فتنه ها ودسیسه های ابرقدرتها ساکت وساکن نخواهد شد.
واکنون ما دانشگاهیان شهرستان دماوند در سالروز این حماسه مقدس وتاریخی در سال تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی که افتخار سرسپردگی به نهضت حضرت اباعبدا...الحسین (ع) وسرمشق از آن در فرهنگ وزندگی ما جاویدان است،باپیش روی قرار دادن منویات حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب ،حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی) ، در راه سربلندی وعزت اسلام عزیز و میهن اسلامی مان کوشیده وبه جهانیان اعلام میداریم که تا پای جان در راه حفظ و حراست ازارزشهای دینی واعتقادی، وآرمانهای والای رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) وهزاران شهید گلگون کفن این دیار ایستاده ایم.
همچنین کوبنده تر از همیشه به خواص بی بصیرتی که باعث وبانی فتنه ی سال 88 شدند هشدار میدهیم که به کوری چشم دشمنان وعمال جاهل ومزدورآنان، مردم غیرتمند ایران اسلامی بار دیگر در صحنه انتخابات سال 92 با صلابت وشکوه بیش از پیش خواهد درخشید وحسرت دست اندازی وغلبه ی سیاسی وفرهنگی آنان بر ایران اسلامی را بر دلهایشان خواهد نشاند.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دماوند/دانشگاه پیام نور مرکز دماوند/ دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن/دانشگاه ارشاد دماوند/دانشگاه علمی کاربردی(آسانسور سازی) دماوند/ دانشگاه علمی کاربردی رودهن/آموزشکده کشاورزی دماوند
....ادامه
یعقوب از چرب زبانی و چیره دستی برخوردار بود که توانست محبت و نگاه مثبت خلیفه را به دست آورد. و همین به فزونی نفوذ و قدرتش در دولت انجامید. مهدی کارها را به او سپرد و دفترها را به او واگذار کرد و او را بر همه مردم مقدّم داشت. هر چه نفوذ وزیر عباسی یعقوب بن داوود بیشتر میشد، شمار حاسدانی که نسبت به او کینه میورزیدند رو به فزونی مینهاد. آنان گرایشهای این وزیر را به سمت شیعه بهترین وسیله دیدند تا از وی رهایی یابند. یعقوب از دلبستگی خالصانهاش نسبت به اصول شیعه دست برنداشت و برای ایجاد یک دولت علوی تلاش هایی را آغاز کرد.[1]
بدگویی از یعقوب در نتیجه گرایش او به اسحاق بن فضل آغاز شد.[2] دشمنان بر یعقوب خرده گرفتند که او مقدمه میچیند تا به جای مهدی، خلافت را بدست اسحاق بسپارد. آنان وانمود کردند چنین کاری برای یعقوب بسی آسان است ، چون ولایتهای شرق و غرب در اختیار او و یارانش درآمد، و تنها او را کافی است که به آنان نامه نویسد. در نتیجه آنان را جملگی در یک زمان بشوراند و اسحاق زمام خلافت را به دست گیرد. مهدی این سخن چینیها را تصدیق کرد و دوستانش پیوسته او را بر ضدّ وی بر میانگیختند. و او را از وی میترساندند. پس از آن سخن چینیها ، یعقوب از خلیفه خواست اسحاق بن فضل را به فرمانروایی مصر گمارد و همین پیشنهاد خشم مهدی را برانگیخت و موجب شد به درستی آن بدگوییها اطمینان یابد آنگاه مهدی تصمیم گرفت حقیقت گرایشهای وزیر خود یعقوب را به علویان بیازماید. پس مردی از علویان را به او سپرد و به وزیر خود گفت: این فلان از فرزندان علی(علیه السلام) است دوست دارم به جای من رنج کشتن او را به دوش کشی و مرا از او آسوده سازی. وزیر به خلیفه وعده داد این خواست را عمل درآورد و مهدی صدهزار درهم به او بخشید. آنگاه وزیر آن مرد علوی را به مجلس خود فراخواند و از حال او پرسید. آن مرد را از حال خود آگاه کرد و وی را مردی خردمند و زیرک یافت. آن مرد علوی وزیر را گفت: وای بر تو ای یعقوب، با خون من که مردی از فرزندان فاطمه دخت رسول خدا هستم به دیدار خدا میروی! یعقوب آن علوی را آزاد کرد.[3]
[1] - مبارزات شیعیان در دوره نخست خلافت عباسیان ، ص 270
[2] - اسحاق بن فضل علوی بود که یعقوب بن داوود گرایشی به او داشت (محمدبن جریر طبری، ج 6، ص385)
[3] - طبری ، ج 6، ص 386
ادامه....
گرایشهای وزیران عباسی نسبت به علویان
بسیاری از وزیران عباسی آشکارا یا نهانی گرایش هایی به سوی رهبران علوی نشان دادند و همین موجب
آن شد که خلفا آنان را کیفر و آزار دهند. وزیر منصور ایرانی به نام ابوایّوب موریانی از مردم موریان یکی از
روستاهای اهواز است یعقوب بن داوود وزیر مهدی نیز ایرانی است برمکیان و فضل بن سهل وزیر مأمون از
مردم ایران بودند و بیشتر ایرانیان به دودمان علوی گرایش داشتند.
یکی از وزیران عباسی که پس از ابوسلمه خلفای بنی عباس او را به تشیّع و گرایش به علویان متّهم کردند یعقوب پسر داوودبن طهمان است. او وزیر مهدی سومین خلیفه عباسی است و پدرش داوود و برادرانش دبیران نصربن سیّار حکمران اموی در خراسان بودند. ربیع حاجب یعقوب بن داوود را به او معرفی کرد زیرا میان ربیع و وی دوستی دیرینه ای برقرار بود.[1]
گماشتن یعقوب بن داوود[2] را به دست مهدی، به تمایل خلیفه به دلگرم ساختن شیعیان نسبت میدهد،
ربیع پسر یونس که نخستین حاجب منصور بعد حاجب مهدی بود در نتیجه کینه ای که از وزیر مهدی در دل
داشت نخستین عامل انتخاب یعقوب به وزرات بود.[3]
یعقوب پیش از به عهده گرفتن وزارت آرزوی برپایی عقیده زیدیان را ابراز داشت و به بنی حسن نزدیک شد و
خواهان آن بود که ایشان را دولتی باشد و در سایه دولت آنان زندگی کند.[4]
[1] - محمدبن علی بن طباطبا (ابن طقطقی) الفخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی ، 1350 ه.ق، ص 166
[2] - یعقوب وزیر خردمند و با فضیلت مهدی خلیفه عباسی بود که همواره از فساد و آلودگی دربار خلیفه رنج می برد به کارهای خلیفه اعتراض می کرد. (ابن اثیر، الکامل ، ج6، ص73)
[3] - جشهیاری، الوزراء و الکتاب ، مصر ، مطعبه مصطفی الجلی ، ص 150
[4] - طبری، ج 6، ص 282