سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نابردباری بپرهیز که دوستان را می رَماند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
()
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :17
کل بازدید :197664
تعداد کل یاداشته ها :
103/2/7
9:12 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
[]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی فرهنگی هنری و عامیانه لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) کوچ بلاک -وبلاگ کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد بیرجند(کوچ نوفرست) ###@وطنم جزین@### قیدار شهر جد پیامبراسلام دفتــر ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید گل باغ آشنایی پایگاه فرهنگی شهید علی پور وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) داروخانه دکتر سلیمی ►▌ استان قدس ▌ ◄ جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی منجی بشر عشق الهی ساعت یک و نیم آن روز خاطرات دکتر بالتازار .: شهر عشق :. منادی معرفت پیامنمای جامع رویاهای خیس بادصبا ایران اسلامی سایت روستای چشام $$$$دوست$$$$ مهاجر ابـــــــــــرار ستاره سهیل پارسی نامه زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده) حرم الشهدا سربازها حمله کلبه تنهایی خاکیهای آسمانی پا توی کفش شهدا عشق عشق پنهان بسیج اساتید استان تهران -پیروان ولایت درست و غلط سیاه مشق های میم.صاد بهشت بهشتیان سحر یه دختره تنها کلبه تنهایی اینجا گرانیگاه است شاخابه عشق شعر و رباعی ظهور دانلود گلچین مداحی فدائیان ولایت راه کمال معماری السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) طوبای محبت بصیرت110 یار درونی کلبه دوستان نوری چایی_بیجار هیئت یاحسین منتظران مهدی(عج) برات محمد هدایتی .::پایگاه اطلاع رسانی"هیئت زینبیون"محفل بسیجیان و رهروان شهدا::. ترنم عفت زن و مرد داش هادی y divouneh عدالت جویان نسل بیدار وبلاگ شخصی مرتضی صادقی صراط بچه های خاکریز مبادا روی لاله پا گذاریم واعظ خویش مطالب طنز ، SMS مناسبتی ، نرم افزار و ... delshekasteh انان که خاک را به نظر کیمیا کنند کوثر ولایت مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ 14خورشید آسمان آبی کوچه باغ ...دختر روستا... حوالی نور انسان جاری1 هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه .....خداحافظ رفیق ME&YOU او رفت .فقط همین...... عاشق دیونه عشق نمکی سلام خوش امدید نـــابترینـــــــــــــــــها شهدا مطلع مهرورزی ومحبت فانوس ღمن وتوღ اللهم صل علی محمد و آل محمد ستاره سوخته * امام مبین * خدایا عاقلی مودبم فرمای... ..::منتظر بیداری::.. برازجان موزیک *تحلیل* بچه هیئتی پاسدار اسلام نه دی 88 شهدا شرمنده ایم درجست وجوی حقیقت گل نرجس پایوند جوک و خنده دو بال پرواز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده خورشید بصیرت پیروان ولایت یاوران نماز ببین چی میگم عاشقی -3 جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira وبلاگ روستای کشتله والتین والزیتون کمترین بنده ایران من عشق صفا صمیمیت محبت دنیای زیبا ahoobanoo دالاهو منتظر پایگاه اطلاع رسانی روستای قتلیش شهید حمید رضا نفیسی plantpathology مرتضی احمدی کشتلی Chamran University Accounting Association جزتو

 

http://dl2.karballa.ir/images/imagess/images5/598mojg5vzjp4lo9fedq.jpg

زمانی که ابوجعفر منصور به خلافت رسید، دو برادرش نفس زکیه ، یعنی محمد و ابراهیم ، از بیعت با او خودداری کردند و مخفیانه در حجاز اقامت گزیدند ، این کار منصور را نگران و خواب را بر او حرام کرد ، از این رو به طور جدی به جستجوی آن‌ها پرداخت تا محل شان را کشف کرد.[1]

وی دعوتش را اعلان کرد و لقب امیرالمومنین گرفت. محمد ابتدا آنچه را در جلو بود همه را از میان برداشته و در ظرف دو سه روزی تمام حجاز و یمن او را به خلافت اسلام قبول نمودند حتی امام ابوحنیفه و امام مالک دو نفر از ائمه معروف فقه اهل سنت و جماعت خلافتش را تصویب نمود، فتوی بر حقانیت وی دادند.[2]

در همان حال برادرش ابراهیم به بصره رفت تا پرچم قیام را در آن جا برافرازد. و یاران علویان هم لباس سپید پوشیدند.

آنچه منصور از آن وحشت داشت ، پدیدار شد. او می‌دانست که مدینه پایگاه محمدنفس زکیه است ، پس تلاشش را برای جلوگیری از گسترش دعوت او در حجاز متمرکز کرد پس به تدابیر سیاسی روی آورد و از او خواست اختلاف میان خود را با مسالمت حل و فصل کنند به این منظور نامه نگاری به او را آغاز کرد. منصور موقع را زیاده از حدی که انتظار داشت خطرناک دیده بود به حیله و تزویر پرداخته نامه ای به نفس الزکیّه نوشت. اجازه داد به اینکه هر کجا میل دارد می‌تواند در آنجا توقف کند و دیگر به حقوق و مستمری خیلی زیاد و بذل همه نوع مساعدت و محبت دربارة خویشانش وی را امیدوار ساخت. در جواب آن محمد نوشت: که عفو و گذشت یا عنایت و بخشش وظیفه من بوده است زیرا که خلافت حق مطلق من می‌باشد نه تو.[3]



[1]   - محمد سهیل ، طقوش، ص 42-43

[2]   - سید امیرعلی ، تاریخ عرب و اسلام ، ترجمه انگلیسی بقلم آقای سید محمدتقی فخرداعی گیلانی ، از نشریات کمیسیون معارف چاپ لندن 1934 ، ص 227

[3]   سید امیر علی ، تاریخ عرب و اسلام ، ص 227 - 228


91/6/7::: 8:58 ص
نظر()
  
  

باعرض پوزش از وقفه بوجود آمده در در ج مطالب. این ایام (دهه آخر ماه مبارک رمضان )در مشهد مقدس  نایب الزیاره بودم .و دسترسی به اینتر نت نداشتم.

 http://img.tebyan.net/big/1386/08/1201415389381361881251948321826191128624.jpg

قیام محمد معروف به نفس زکیّه و ابراهیم

نخستین کسان از علویان که در برابر حکومت عباسی قیام کردند محمدبن عبدالله بن حسن ، معروف به «نفس زکیّه» و برادرش «ابراهیم» از شاخه حسنی بودند. نبیره حضرت حسن بودند. در حالی که امام جعفر صادق(علیه السلام) از شاخه حسینی بود بی طرفی اختیار کرد و توانست پیروانش را قانع کند که اوضاع برای ایجاد خلافت علوی مناسب نیست.[2]

محمد در میان اهل بیت‌اش از همه بافضیلت تر بود، در علم و حفظ کتاب و فقاهت در دین شجاعت و سخاوت و صلابت و هر مزیّتی سرآمد روزگارش بود به طوری که کسی در «مهدی» بودن او شک نداشت و این موضوع میان عموم مردم شایع شده بود، به همین خاطر گروهی از بزرگان بنی هاشم از آل ابی طالب و آل عباس و تیره‌های گوناگون بنی هاشم با او بیعت کرده بودند ، سپس مطلبی از جعفربن محمد(علیه السلام) صادر شد که او به حکومت نخواهد رسید و حکومت در بنی عباس خواهد بود. محمدبن عبدالله را مهدی می‌نامیدند میان دو شانه محمدبن عبدالله هنگام تولد خالی سیاه و درشت به اندازه تخم مرغ نقش بسته بود. در تکلم روان و سلیس نبود، و او بر منبر می‌رفت و سخن می‌گفت و در تکلّم او لکنت و کندی دیده می‌شد.[3] همه را به خودش دعوت می‌کرد و پیش از دست یابی عباسیان به حکومت به خلافت چشم دوخته بود و پیروان او در حجاز ، عراق ، خراسان برای او دعوت می‌گرفتند.

محمد از زمانی که دولت به چنگ بنی عباسی افتاد از ترس ایشان پیوسته در غربت به سر می‌برد، در مدینه ظهور کرد، و امر خویش را آشکار ساخت و اعیان مدینه نیز با وی بیعت کرده اند جز چند نفر. محمد نیز بر مدینه دست یافت، و امیر آن را که از جانب منصور نصب شده بود عزل کرد، و از طرف خود قاضی و عاملی برآن گماشت ، و در زندان‌ها را شکسن و هر کسی در آن بود خارج کرد و یکباره بر مدینه استیلا یافت.[4] و برای روز موعود آماده می‌شدند ، اما او در ارزیابی هایش اشتباه کرد. او پنداشت دعوتی که در خراسان انتشار یافته است و شعار رضا من آل البیت است چیزی جز دعوت علویان نیست و او هم نامزد ایشان برای خلافت است. زمانی که قدرت به دست عباسیان سپرده شد وی به این کار راضی نشد و از بیعت با خلیفه سفاح خودداری کرد و کوشید تا بر ضد او قیام نماید ، ولی پدرش با این دلیل که خلیفه بر او برتری دارد، مانع او شد.[5]



[1]   - تاریخ بخارا، ص 86-89 ، محدث قمی در تتمه المنتهی گوید: محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت نفس زکیه لقب دادند.

[2]   - دولت عباسیان ، محمدسهیل طقّوش، ترجمه حجت الله جودکی ، قم پژوهشکده حوزه و دانشگاه ص 61

[3]   - ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبین ، ص 336

[4]   - محمدبن علی بن طباطبا (ابن طقطقی) تاریخ فخری، ترجمه ، محمد وحید گلپایگانی ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، ص 224-225

[5]  - یعقوبی ، ج 2 ، ص 315


91/6/1::: 8:8 ص
نظر()