موضع امام صادق (علیه السلام) در برابر رویدادها
امام صادق(علیه السلام) در برابر تازههای سیاسی، مواضع بی طرفانه اتخاذ میفرمود. لکن کار خود را طبق برنامه ریزی دنباله گیری میکرد. آن حضرت با قدرت زیادی به توسعه دایره افراد صالح در جامعه برای بدست آوردن هدفی که از قبل برنامه ریزی کرده بود و برای حفاظت از تلاش که در تربیت انسانها از خود بروز داده بود حرکت میکرد.[1]
امام صادق (علیه السلام) توصیه هایی را برای شیعیان خود صادر میکرد و پیروان خود را از شیوههای خشونت بار و مبارزه مستقیم برحذر میداشت.
از ابوبصیر روایت شده است که گفت: «از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که میفرمود:
از خدا بترسید و از رهبران و ائمه خود اطاعت و فرمانبرداری کنید آنچه را که آنان میگویند بگویید ، و در آنچه آنان سکوت کردند سکوت کنید ، شما در سلطنت کسانی واقع شده اید که خداوند متعال درباره آنان میفرماید: هر چند از مکرشان کوهها از جای کنده میشود. (منظور آن حضرت بنی عباس است) پس پرهیزکاری پیشه کنید که شما در آرامش به سر میبرید، در میان آنها نماز بخوانید، بر جنازه آنان حاضر شوید، و امانت شان را به آنان بازگردانید.»[2]
این مطلب ادامه دارد....
[1] - حسن ابراهیم حسن، ص 46
[2] - کلینی، کافی، به تحقیق علی اکبر غفاری ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1363ه، ج 8 ، ص 210
چه عواملی باعث جنبش اسلامی در عصر امام جعفر صادق (علیه السلام) شد؟
عواملی که موجب پیدایش جنبش علمی شده بود:
1- آزادی و حرّیت فکر و عقیده در اسلام و عباسیان در این آزادی فکر بی تأثیر نبودند و ریشه این آزادی در تعلیمات اسلام بود طوری که اگر عباسیان میخواستند از آن جلوگیری کنند نمیتوانستند.
2-محیط آن روز اسلامی یک محیط کاملاً مذهبی بود و مردم تحت تأثیر انگیزههای مذهبی قرار میگرفتند. تشویقهای پیامبر اسلام به کسب علم و تشویقهای دعوتهای قرآن به علم و تعلم و تفکر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و شوق بود.[1]
3- تسامح دینی یا همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان مخصوصاً همزیستی با اهل کتاب[2] امام صادق (علیه السلام) با توجّه به فرصت سیاسی که بوجود آمد، دنبالة نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر(علیه السلام) را گرفت و حوزة وسیع علمی و دانشگاه بزرگی بوجود آورد و در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون هشام بن حکم و ابان بن تغلب ، جابر بن حیّان تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند.[3]
امام جعفرصادق(علیه السلام) چون پدرانش، در مرکز حدیث شهر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) مدینه مکتب فکری و فرهنگی اصیل اسلامی را دنبال نموده و به عضوگیری شاگردان و دانش پژوهان مجتمع شدند از وی دانشها آموخته و به برتری علمی وی اعتراف و اذعان نمودند. شاگردان امام که هر یک دانشمندی مبرّز گردیدند ، به دیگر مراکز علمی و شهرهای بزرگ اسلامی رهسپار شدند، و بدین شیوه هزاران دانشپژوهان و طالب علم و معرفت در مسیر دانش اسلامی از طریق خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) رهنمون شدند. شیعیان و طرفداران خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز بیشتر به حقایق اسلامی پی برده و برگرد وجود امام راستین و فرزند پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پروانه وار همی گشتند. بدین طریق شریعت اسلام و آئین محمدی در چهره منصب تشیّع که همزمان با پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) شکل گرفته بود تشکل و انسجام فکر محکمتری یافت و طرفداران آن به نام شیعه امامی یا جعفری شهرت یافتند و امام صادق به رئیس مذهب مشهور شد و فقه شیعه امامیه را منسجم ساخت.[4]
دوران امام صادق(علیه السلام) نقطه عطف در نهضت تشیع و زمانی بس حساس بر این مکتب بوده است زیرا امام و شاگردانش توانستند از ضعف امویان و درگیریهای آنان استفاده نموده و به نشر مکتب اصیل اسلام بپردازند. این شرایط تا اوائل خلافت منصور دومین خلیفه عباسی ادامه یافت زیرا عباسیان که خود را خون خواه آل ابی طالب میدانستند و مردم را به «الرضا من آل محمد» دعوت میکردند نمیتوانستند در ابتدای کار خویش با فرزندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درگیر شوند و علیه آنان دست به اقدام و عمل بزنند، اما از سال 140 هجری که منصور بر مخالفان خویش پیروز شد و نفوذ رهبر مذهبی شیعه و طرفداران اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را بیشتر احساس کرد.
ادامه...(موضع امام صادق (ع) در برابر رویدادها)
[1] - مهدی، پیشوایی، سیره پیشوایان، انتشارات مؤسسه امام صادق، سال 1379، ص 354
[2] - مرتضی ، مطهری ، سیری در ائمه اطهار(علیهم السلام) ، چاپ اول ، قم انتشارات صدرا ، 1367ه ص 142-160
[3] - شیخ مفید، الارشاد، قم ، مکتبه بصیرتی ،ص 271
[4] - کلینی، کافی، تحقیق، علی اکبر غفاری، تهران ، دارالکتب الاسلامی ، باب الحجه
بخوانید....
امامت امام جعفرصادق(ع)
دوران امامت 34 ساله امام جعفرصادق(علیه السلام) از سال 114 ه آغاز میگردد. این دوران همزمان با خلافت پنج تن از خلفای اموی و دو تن از خلفای عباسی بوده است. امویان عبارتند از: هشام بن عبد الملک (125-105) ، ولیدبن یزیدبن عبدالملک (126-125)، یزیدبن ولید(127-126)، ابراهیم بن ولید (127-127)، مروان بن محمد(132-127)، معروف به مروان خمار آخرین خلیفه اموی و خلیفگان عباسی عبدالله سفاح (136-132) و منصور (159-137) بوده اند.[1]
امام صادق یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است که به علت راستی و درستی گفتار وی را صادق میخواندند.[2]
دوران امام صادق (علیه السلام) از نظر سیاسی دوره ضعف و تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت عباسیان بود. این دو گروه مدتی در حال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند از زمان هشام بن عبدالملک تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید، و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید. از آنجا که بنی امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسی فراوان بودند فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام صادق(علیه السلام) و شیعیان را نداشتند.
عباسیان چون پیش از دستیابی به قدرت ، در پوشش شعار طرفداری از خاندان و گرفتن انتقام خون آنان عمل میکردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود. از اینرو این دوران ، دوران آرامش و آزاد نسبی امام صادق(علیه السلام) و شیعیان و فرصت خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت.
درادامه خواهید خواند(عواملی که موجب پیدایش جنبش علمی)....
ادامه...
مراحل هجرت علویان به ایران
مراحل هجرت علویان به ایران طی چهار دورة مهم صورت گرفته:
1- هجرت نخست مربوط است به دوران بنی امیه در زمان خلافت عبدالملک که حجاج بن یوسف از جانب خلیفه والی بصره و کوفه بود (از سال72 - 92ه) آن مرد سفاک شیعیان و طرفداری علی (علیه السلام)و خاندان مولی امیر المومنین (علیه السلام) را تحت تعقیب و کشتار قرار میداد و حتی افرادی مثل کمیل بن زیاد، میثم تمار ، رشید هجری و قنبر غلام علی(علیه السلام) را به جرم جانبداری از علی(علیه السلام) به قتل رسانید. در این موقع بسیاری از علویان از بیم جان به ایران روی آوردند و آوارة شهرها و روستاهای دوردست شدند.[1]
2- هجرت دوم از سال 122 ه.ق است که زیدبن علی بن الحسین علیه خلیفه وقت هشام بن عبدالملک در کوفه قیام کرد و پس از نبردهای سنگین به شهادت رسید. در این زمان عمال خلیفه به تعقیب و کشتار علویان پرداختند چون طرفداران زید که معروف به شیعیان زیدیه هستند در مازندران به حاکمیت رسیده بودند بسیاری از علویان در شمال ایران به آنها پیوستند.[2]
3- گروه سوم هنگام خلافت منصور دوانیقی است که در خبایث نظیر حجاج بود (از سال 136ه ق به بعد) او خاندان بنی حسن(علیه السلام) را که قبلاً قصد خلافت داشتند و با بنی عباس موافق نبودند آنچنان تعقیب میکرد که شب و روز از این فکر بازنمی ایستاد. او حتی کسانی را که با آنها مراوده داشتند به قتل میرسانید و با بی رحمی زن و فرزند آنها را به زندان و به اسارت میبرد به طوری که بیشتر سادات آواره کوهها و بیابانها شدند نه طبعاً بهترین پناهگاه آن رادمردان سرزمین ایران بود.[3]
4- چهارمین گروه مهاجر هنگام ولیعهدی حضرت رضا(علیه السلام) در زمان خلافت مأمون است در این موقع که حضرت رضا (علیه السلام) به مرو نزد خلیفه هجرت نمودند بسیاری از برادران و خواهران و وابستگان آن حضرت به سوی ایران آمدند (سال 201هجری) ولی پس از چندی که حضرت توسط مأمون به شهادت رسید مأمورین خلیفه به تعقیب و ایذاء علویان پرداختند و از آمدن به ایران جلوگیری میکردند زیرا بیم آن را داشتند که با پشتیبانی ایرانیان مخصوصاً خراسانیان موجب قیام و نهضتی را فراهم آورند. و گروه اخیر بیشترین مهاجرین علویان را به ایران تشکیل میدهند.[4]
مسأله قابل توجه در این است که بنی امیه و بنی عباس در دشمنی با فرزندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تا آنجا پیش رفتند که روند نسل کشی آنها را داشتند و با هر بهانه ای اقدام به قتل و نابودی آنها میکردند، ایرانیان در مخالفت با این سیاست ظالمانه سعی در ازدیاد نسل علویان داشتند و ازدواج با سادات را میمون و مبارک میدانستند و بسیاری از بزرگان علوی از انتساب خود به عرب اکراه داشتند یعنی مسلمان بودن و وابستگی به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) برای آنها افتخار بوده است نه وابستگی به جامعه عرب.[5]
درادامه مطالب جدیدتری راخواهید خواند....
[1] - ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل اطالبین ،ص 312
[2] - محمدمهدی تهرانچی ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ، ص 39-40
[3] - حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی، ص 125
[4] - محمدمهدی تهرانچی ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ، ص 40-41
[5] - محمدمهدی تهرانچی ، بازنگری استاد حبیب الله بی گناه ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران ، ص 39
مهاجرت و نفوذ علویان و تشکیل حکومتهای شیعی در ایران
علویان و طرفدارانشان که از طرف خلفای اموی و عباسی و حکمرانان آنها مورد تعقیب و آزار و ستم قرار میگرفتند و نیز قیام کنندگان علوی پس از شکست به مناطق دور از دسترس خلفا و حکام آنان، عقب مینشستند برای آنان از جمله مطمئن ترین مکانها مناطق کوهستانی ایران به ویژه کنارههای صعب العبور دریای خزر بود. از این روی با این که شهرهای بزرگ و معروف ایران به جزء قم ، کاشان و سبزوار بقیه در سیطره حاکمیت فکری و فرهنگی خلفا قرار داشته و مخالف تشیع بودند. تشیع و طرفداری از علویان در مناطق روستایی بشدت نفوذ کرده و رواج مییافت.[1]
علویان به محض ورود به مناطق روستایی بجهت فرزندزادگی پیامبر(صلی الله علیه واله) از سوی روستاییان که خود نیز مورد بی مهری و ستم اجتماعی و اقتصادی حاکمیت قرار داشتند مورد استقبال قرار گرفته و طرفدارانی به هم میرساندند بدین وسیله بذر تشیع و طرفداری از خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله) مقدم بر شهرها در مناطق امن و دور افتاده روستایی ایران پاشیده شد و در این راستا کرانههای دریای خزر با گیلان و مازندران و گرگان که به جهت صعب العبور بودن سپاهیان مسلمان نتوانستند حتی در قرن دوم هجری بر آن تسلط یابند و پس از پیروزی در جبههها ناگزیر حکّام محلّی را مورد تأیید قرار دادند نخستین آشنایی و ورودشان به اسلام از طریق علویان و فرزندان پیامبر(صلی الله علیه واله) صورت پذیرفت.[2]
علل مهاجرت علویان به ایران :
از دلایل گسترش تشیع در ایران هجرت سادات علوی امامزادگان به این کشور است. علل این مهاجرت را میتوان در دو مقطع قبل و بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران بررسی کرد.
قبل از ورود امام دو علت وجود دارد.
اول: ایران در زمان امویان و عباسیان از مرکز خلافت دور بود به همین واسطه از فشار کارگزاران اموی و عباسی به طور نسبی در امان بود، در حالی که سیاست امویان و عباسیان بر کشتن یا زندانی کردن سادات علوی استوار بود. و امنیتی که در مناطق ایران بود میتوان اشاره کرد و سختگیریهای زمان منصور و پس از آن هیچ راهی جز مهاجرت برای سادات باقی نمیگذاشت و دلیل مهمتر از آن آنها خود را در میان مردم این سامان محبوب میدیدند مردم به دلیل این که آنها فرزندان رسول الله صلی الله علیه والهبودند به آنها احترام میگذاشتند. این رویکرد موجب گرایش آنان عزیمت به سوی ایران میشد. ابومسلم خراسانی که از او به عنوان صاحب بهترین و مؤثرترین نقش در فروپاشی امویان و تأسیس دولت عباسی یاد میشود با طرفداری از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه واله) ، خونخواهی امام حسین(علیه السلام) و روی کار آوردن یکی از اولاد علی (علیه السلام) قیام خود را آغاز کرد او حتی گروه مبارزه خود را سیاه جامگان نامید و همواره خود و هوادارانش به علامت عزاداری شهدای کربلا جامه سیاه بر تن میکردند.[3]
علویان و ذریّه پیامبر (صلی الله علیه واله) در برابر حکومتهای جور روحیه مبارزه طلبی داشتند وقتی مبارزه آنها در مقر خلافت یا مکانهایی که اهل سنت وفاداران به خلیفه وقت سیطره داشتند با مقاومت و مانع روبرو میشدند یا به دلیل کمی نیرو به شکست میانجامید گروهی به مناطق امن پناه میبردند. در آن زمان ایران به دلایل مختلف از جمله داشتن سلسلههای ایرانی و دوستدار اهل بیت از مناطق امن شمرده میشد.[4]
یکی از این مبارزان یحیی بن عبدالله بن الحسن بن حسن از اصحاب و راویان حضرت امام جعفرصادق و شرکت کنندگان در قیام حسین بن علی (شهید فخ) بود وی پس از شکست از مأموران هارون الرشید همراه با تعدادی از کوفیان و دوستداران اهل بیت به سوی شرق امپراطوری هارون متواری شد و سرانجام در دیلمان سکنی گزید. خلیفه عباسی به دلیل نگرانی شدید از این قیام و هراس از قیام مجدد آنان به فضل بن یحیی برمکی حاکم وقت منطقه دستور داد یحیی بن عبدلله را دستگیر کند.[5]
سادات علوی پس از این قیام به مرور دیلمان را تحت حاکمیت خویش در آوردند و حدود هفتصد سال به خاطر کوهستانی بودن آن منطقه توانستند در آن دیار حکمرانی کنند. علویان در منش خود اسلام ناب را ارائه میدادند، مسلمانان نیز آنان را همواره تکریم میکردند. این مسأله موجب میشد آنان اسلام ناب را با جدیت بیشتری تبلیغ نمایند. تبلیغ اسلام ناب معادل با تبلیغ شیعه بود در نتیجه چون بیشتر علویان برای رهایی از ستم امویان و عباسیان به ایران پناهنده شده بودند زمینه خوبی برای گسترش و نفوذ شیعه بوجود آمد ولی دوستی اهل بیت و خاندان رسالت ، سنگ بنای اولیه تشیع با انواع گوناگون آن بود.
ادامه دارد...
[1] - اصطخری ، مسالک و ممالک ، به کوشش ایرج افشار ، تهران 134ص 169
[2] - اصطخری، اسحاق ابراهیم بن محمد الفارسی، المسالک و الممالک ، به کوشش ایرج افشار یزدی ، ص 169 (تهران 1340)
[3] - شیخ عباس ، قمی ، تتمه المنتهی ، تهران ، کتابفروشی مرکزی ، 1333 ه.ش ، ص 111
[4] - ابن ابی حدید ، شرح نهج البلاغه ، محمد ابوالفضل ، ابراهیم ، ج 15، ص 290
[5] - ابوالفرج، اصفهانی ، مقاتل الطالبین ، ترجمه بهزاد جعفری ، سال 1345 ، ص 222-312