سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند متعال، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، روزی اش را به اندازه قرار می دهد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :33
کل بازدید :200999
تعداد کل یاداشته ها : 106
103/9/3
4:29 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مرتضی احمدی کشتلی[210]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) فرهنگی هنری و عامیانه کوچ بلاک -وبلاگ کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد بیرجند(کوچ نوفرست) ###@وطنم جزین@### قیدار شهر جد پیامبراسلام دفتــر ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید گل باغ آشنایی پایگاه فرهنگی شهید علی پور وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) داروخانه دکتر سلیمی ►▌ استان قدس ▌ ◄ جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی منجی بشر عشق الهی ساعت یک و نیم آن روز خاطرات دکتر بالتازار .: شهر عشق :. منادی معرفت پیامنمای جامع رویاهای خیس بادصبا ایران اسلامی سایت روستای چشام $$$$دوست$$$$ مهاجر ابـــــــــــرار ستاره سهیل پارسی نامه زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده) حرم الشهدا سربازها حمله کلبه تنهایی خاکیهای آسمانی پا توی کفش شهدا عشق عشق پنهان بسیج اساتید استان تهران -پیروان ولایت درست و غلط سیاه مشق های میم.صاد بهشت بهشتیان سحر یه دختره تنها کلبه تنهایی اینجا گرانیگاه است شاخابه عشق شعر و رباعی ظهور دانلود گلچین مداحی فدائیان ولایت راه کمال معماری السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) طوبای محبت بصیرت110 یار درونی کلبه دوستان نوری چایی_بیجار هیئت یاحسین منتظران مهدی(عج) برات محمد هدایتی .::پایگاه اطلاع رسانی"هیئت زینبیون"محفل بسیجیان و رهروان شهدا::. ترنم عفت زن و مرد داش هادی y divouneh عدالت جویان نسل بیدار وبلاگ شخصی مرتضی صادقی صراط بچه های خاکریز مبادا روی لاله پا گذاریم واعظ خویش مطالب طنز ، SMS مناسبتی ، نرم افزار و ... delshekasteh انان که خاک را به نظر کیمیا کنند کوثر ولایت مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ 14خورشید آسمان آبی کوچه باغ ...دختر روستا... حوالی نور انسان جاری1 هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه .....خداحافظ رفیق ME&YOU او رفت .فقط همین...... عاشق دیونه عشق نمکی سلام خوش امدید نـــابترینـــــــــــــــــها شهدا مطلع مهرورزی ومحبت فانوس ღمن وتوღ اللهم صل علی محمد و آل محمد ستاره سوخته * امام مبین * خدایا عاقلی مودبم فرمای... ..::منتظر بیداری::.. برازجان موزیک *تحلیل* بچه هیئتی پاسدار اسلام نه دی 88 شهدا شرمنده ایم درجست وجوی حقیقت گل نرجس پایوند جوک و خنده دو بال پرواز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده خورشید بصیرت پیروان ولایت یاوران نماز ببین چی میگم عاشقی -3 جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira وبلاگ روستای کشتله والتین والزیتون کمترین بنده ایران من عشق صفا صمیمیت محبت دنیای زیبا ahoobanoo دالاهو منتظر پایگاه اطلاع رسانی روستای قتلیش شهید حمید رضا نفیسی plantpathology مرتضی احمدی کشتلی Chamran University Accounting Association جزتو

ادامه...

علویان  چه کسانی هستند؟...

http://ehsanrm69.persiangig.com/image/Abd-ol-Azim%201.jpg

  «زمانی که زید بن علی کشته شد و آن اتفاقات افتاد شیعیان خراسان به حرکت درآمده و تلاشهایشان را آشکار کردند. تعداد زیادی نزد آنها رفت و آمد نمودند و متمایل به آنها شدند آنها کارهای بنی امیه را برای دیگران یادآوری کرده و آزارهایی که از ناحیه آنها در حق آل رسول صورت گرفته بود برای آنها بازگو می‌کردند»[1]

پس از چیرگی مسلمانان بر ایران دگرگونی‌های بسیاری در اوضاع اجتماعی ایران پدیدار شد و اوضاع به آن صورت که در زمان ساسانیان بود از میان رفت و تحولات زیادی بوجود آمد که ایرانیان مجبور شدند در سنن و آداب خود زیر نفوذ اسلام بازبینی و تجدید نظر کلی بنمایند. بیشترین مردم محروم از دگرگونی خوشحال به نظر می‌رسیدند که فرمانروایان و پادشاهان ستمکار از میان برداشته شدند و از آن پس برابری و برادری برقرار خواهد شد. کم کم مردم به فکر افتادند و متوسل به حرکاتی شدند که موجب برخوردها و درگیری‌های فراوان و پراکنده ای می‌شد که تاریخ عصر بنی امیه و بنی عباس سرشار از این گونه ماجراهای ناخوشایند بوده و همه آنها به علت رفتار نامسلمانی حکومت اعراب در ایران ناشی می‌شده است.[2]

دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب تاریخ سیاسی اسلام می‌نویسد:

«ایرانیان که از امتیازات طبقاتی در رنج بودند ، وقتی مسلمان شدند مساوات ایده آل را در اسلام یافتند که این دین همه مسلمانان را از عرب و عجم مساوی می‌شمرد ایرانیان به دوران خلفای راشدین به نسبت زیاد از مساوات اسلام بهره مند شدند و چون قدرت به دست امویان افتاد عرب را بر غیر عرب امتیاز دادند و ایرانیان به دوران امویان از حقوق کشوری و لشکری برخوردار نبودند از این رو کنیه ایشان بجنبید و برای سقوط دولت اموی کوششی آغاز کردند و در این راه با هاشمیان همدل شدند که امید داشتند در دولت ایشان کارها بهتر شود و چیزی از افتخارات قدیم را تجدید کنند»[3]

اگر اندکی به تعصبات عربی و تبعیضاتی که از ناحیه برخی خلفا میان عرب و غیر عرب صورت می‌گرفت و دفاعی که علی بن ابی طالب(علیه السلام) از مساوات اسلامی می‌نمود توجه کنیم این حقیقت روشن می‌شود.

علی(علیه السلام) در یک روز جمعه بر منبر خطبه می‌خواند اشعث بن قیس که از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت: «یا امیر المؤمنین این (سرخ رویان) یعنی ایرانیان جلوی روی تو بر ما غلبه کرده اند و تو جلوی اینها را نمی‌گیری و سپس در حالی که خشم گرفته بود گفت: امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است»

علی (علیه السلام) فرمود: این شکم گنده‌ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت می‌کنند و آنها موالی ایرانیان روزهای گرم به خاطر خدا فعالیت می‌نمایند آنگاه از من می‌خواهند که آنها را طرد کنم و از ستمکاران باشم. «به خدا قسم که دانه را شکافت و آدمی را آفرید از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شنیدم که فرمود: به خدا همچنان که در ابتدا شما ایرانیان را به خاطر اسلام خواهید زد بعد ایرانیان شما را به خاطر اسلام خواهند زد.»[4]

در این میان مبارزه بنی هاشم یعنی خاندان علی(علیه السلام) با خلفای ستمکار عرب باعث دلگرمی و استفاده از فرصت شد تا ایرانیان به جانبداری آن بزرگوار و فرزندان برومند و دادگرش وارد عمل شوند. خاندان علوی طوری به ایرانیان علاقه مند بودند که مردم ایران آنها را به چشم عرب نمی‌دیدند و چون مدتی با علی (علیه السلام) در بین النهرین می‌زیستند همه آنها کم و بیش زیان فارسی (پهلوی ساسانی) را می‌دانستند چنانچه به تاریخ مبارزات ملی و مذهبی ایران از قرن اول هجری به بعد مراجعه شود در تمام مدت فرمانروایی بنی امیه و بنی عباس، پیشروان نهضت‌های مذهبی را علویان تشکیل می‌دادند و همیشه از پشتیبانی کامل ایرانیان برخوردار بودند.[5]

این خاندان حقا علیه حق کشی و بیدادگری حکام وقت جانبازی فراوان نمودند گرچه امویان توانستند شورشی‌های علویان را خاموش کنند ولی این کار خشم مسلمانان را که می‌خواستند از سلطه عرب خلاص شوند نسبت به بنی امیه سخت تر ساخت زیرا بنی امیه برای خاموش کردن شورش علویان اقسام خشونت و سختی‌ها را به کار می‌بردند بدین جهت مسلمانان خاصه ایرانیان ، به سوی بنی هاشم متمایل می‌شدند. به خصوص وقتی زید بن علی و پس از وی پسرش یحیی کشته شدند این تمایل شدت یافت.[6]

پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) زید بن علی یعنی نوه آن حضرت ، در سال 121 در کوفه قیام مرد و منجر به شکست و شهادت آن بزرگوار گردید به طوری که بدن آن حضرت را پس از نبش قبر به دار آویختند پس از آن یکی از فرزندان زید به نام یحیی که موقع شهادت پدرش کودکی بیش نبوده ، پس از چند سال که مخفیانه زیست به خراسان گریخت و در آنجا طی حوادثی موفق شد سپاه کوچکی فراهم آورده با نصر سیّار والی خراسان به نبرد پردازد. در این موقع یحیی بیش از 18 سال نداشت و طرفدارانش که بالغ بر 500 نفر بودند سه روز در مقابل 20 هزار سپاهی نصر آنقدر مقاومت کردند تا یحیی و یارانش به شهادت رسیدند.[7] نصر پسر یحیی را نزد خلیفه هارون الرشید فرستاد و بدنش را به دار آویخت ولید خلیفه پسر یحیی را برای تنبیه نزد مادرش فرستاد و بدن یحیی در خراسان تا قیام ابومسلم همچنان به دار آویخته بود و او بدن یحیی را دفن کرد و تمام کسانی که در قتل آن حضرت شرکت داشتند از دم شمشیر گذرانید و مزار آن شهید در 90 کیلومتری مشهد نزدیک قریه ای به نام میامی می‌باشد.[8]

قتل یحیی مردم خراسان را به هیجان آورد تا یک هفته عزای یحیی را به پا داشتند و در آن سال هر فرزندی در خراسان تولد یافت اسمش را یحیی گذاشتند و می‌گویند: حضرت صادق(علیه السلام) بر شهادت یحیی گریست.[9] مهمترین اثر قیام یحیی و قتل فجیع وی در خراسان ، ایجاد حزب طرفداری علویان بود که زمینه را برای دعوت ابومسلم آماده ساخت و دعات عباسیان از این موقعیت کاملاً استفاده کردند. به استناد منابع تاریخی اوّلین پرچم سیاه از همین استان برافراشته شد.

ادمه را انشاءالله خواهید خواند.....

[1]   - ابن واضع، یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ج2 ، ص 326 ، بیروت ، دار صادر

[2]   - محمد مهدی ، تهرانچی ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران ، بازنگری استاد حبیب الله بی گناه، ص 30-32 ناشر: سخن گستر، سال انتشار، نیر 1386

[3]   - حسن ابراهیم حسن ، تاریخ سیاسی اسلام ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، ص 431

[4]   - مرتضی ، مطهری ، خدمات متقابل ، چاپ اول (تهران 1349 ، ص 125-126)

[5]   - محمدمهدی ، تهرانچی ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران ، ص 34-35

[6]   - حسن ابراهیم حسن ، تاریخ سیاسی اسلام ، ص 431

[7]   - جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران، ص 35- 36

[8]   - مدیر، شانه چی ، مزارات خراسان ، ناشر ، دانش اندیشه ، فروردین ، 84 ، ص 31

[9] - مدیر شانه چی ، مزارات خراسان ، تاشر: دانش اندیشه معاصر ، فروردین 84 ، ص 31


91/3/20::: 9:32 ص
نظر()
  
  

علویان  چه کسانی هستند؟...

http://s1.picofile.com/file/6413222332/6.jpg

علویان از دیدگاه علویان

علویان خود را شیعیان اِثنی عشر می‌دانستند و می‌دانند. علویان مسلمانان شیعه و موحد بودند و هستند که خداوند را از هر شباهتی با مخلوقات منزه آنان به نبوّت سیّد پیامبران حضرت محمد(صلی الله علیه واله) و امامت امامان دوازده گانه اعتراف داشتند و دارند. آنها عرب‌های خالص بودند و هستند که چیزی داخل نسبت آنها نشده است آنان هیچ چیز دیگری را به جای اسلام به عنوان دین و عربیت به عنوان نسبت و تشیع نمی‌پذیرفتند و نمی‌پذیرند. علوی نه حلول و نه تناسخ را قبول نداشتند و ندارند. آنها نه جبر را می‌پذیرفتند و نه تفویض را. از دیدگاه آنها، قضا و قدر از ناحیه خداوند است و شر آن از ناحیه نفوس.[1]

پارسایی علویان و درآمدی به ریشه‌های فرهنگی اجتماعی تشیع در ارتباط با علویان

علویان و شیعیان در قرن اول به دیانت و پارسایی شهرت داشتند این ویژگی پس از شهادت امام علی(علیه السلام) و آغاز سلسله امویان روشن تر شد. علویان و اهل بیت که به انجام فرائض و نوافل و ترک محرمّات و مکروهات تقیّد شدیدی داشتند دین و مذهب آنان را سرلوحه کردار خویش قرار می‌دادند.

شیعیان و علویان به خاطر ظلمهایی که بر آنان روا داشته می‌شد، مظهر مظلومیت بودند و مردم ایران با مشاهده این ظلمها که در موارد زیادی به شهادت علویان می‌انجامید به آنان متمایل می‌شدند. این مظلومیت پس از واقعه کربلا رو به فزونی گذاشت و در این میان نباید از نقش مهم امام سجاد(علیه السلام) غافل ماند.[2]

در جریان سرنگونی امویان در سال 132 ه. ق مظلومیّت شیعیان پشتوانه مهمی بود که عباسیان از آن استفاده کردند آنان حکومت خود را بر پایه اشکی که بر شهادت امام حسین، زیدبن علی و یحیی بن زید می‌ریختند برپا کردند. یعقوبی با اشاره بر حرکت زید بن علی که سبب ایجاد مظلومیتی دیگر بعد از عاشورا برای علویان و شیعیان شد[3]

این مبحث ادامه دارد...



[1]   - محمدحسین، طباطبایی، شیعه در اسلام، تهران ، غدیر، بی تا ، فصل سوم ، ص 86

[2]   - علی ، شیرخانی ، تشیع و روند گسترش آن در ایران ، دفتر نشر معارف، 1382، ص 48-53

[3]   - ابن واضع، یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ج 2 بیروت ، دار صادر، ص 326


91/3/17::: 8:34 ص
نظر()
  
  

 

http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/ordibehesht/15/140468.jpg

 علویان چه کسانی بودند؟ و چند دسته تقسیم می‌شدند؟

علویان منصوب به علی از نسل علی و از فرزندان علی بن ابیطالب(علیه السلام) می‌باشند که در نیمه دوم قرن سوم هجری تحت عنوان علویان در طبرستان قیام کردند.[1]

مهم ترین نکته به عنوان درآمد تشکیل دولت علویان در ایران بحث از ورود سادات یعنی افراد وابسته به خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله) از طریق امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به ایران بوده است این مهاجرت از همان قرن نخست هجری قمری آغاز شد و در نیمه‌های قرن دوم هجری سرعت گرفت. در اواخر قرن دوم هجری تا قرن سوم گروههای زیادی از سادات علوی در شهرهای مختلف ایران از جمله: قم ، ری، اصفهان و گرگان ، در کنار سایر قبایل عرب مهاجر زندگی می‌کردند.[2]

علویان کسانی بودند که علیه امویان به پا خواسته و لیاقت امارت و ولایت را برای خویش بیش از دیگران می‌دانستند. این اعتقاد آنها نه از آن رو بود که علویان جانشینان واقعی پیامبر(صلی الله علیه واله) و منصوبین از جانب خدا هستند بلکه تنها از روی سزاواری آنها برای کسب مقام خلافت صورت گرفت. آنچه که می‌تواند مشخص کننده چهره آنها باشد، این بود که در مقام سنجش و ارزیابی مقام معنوی و علمی خلافت علی(علیه السلام) را برتر از دیگران می‌دانستند.

خاندان‌های حکومتی علویان مغرب ، علویان طبرستان ، اشراف حسنی مکه ، رئیسیان یمن، ادریسیان مغرب (مراکش کنونی) اُخَیضَریان و دیگر خاندان‌های کوچکتر همه در زمرة علویان بودند. این عنوان در عصر اخیر بر نُصَیریان سوریه نیز اطلاق می‌شده است. واژه علوی بویژه در ترکیه ، بر مطلق شیعه امامی اطلاق می‌شود.[3]

علویین دو دسته بودند: دسته اول کسانی بودند که نظری به دنیا و ریاست و خلافت و مال و منال نداشتند، غرضشان و هدفشان فقط ترویج دین و تعلیم و تعظیم شعائر اسلام بود و سیره زندگی آنها بهترین شاهد صادق گفتار است. دسته دیگر که از اولاد و اقوام علویین بودند آنها معتقد به خروج برای رفع ظلم و ستم بوده و از این جهت عرصه را بر خلفای ظالم زمان خویش تنگ می‌کردند ولی طالبین رسماً داعیه خلافت داشتند و از جمله آنها محمد بن عبدالله بن محض الحسنی که معروف به نفس زکًٌٌیه بود، در مدینه بر ابوجعفر منصور خروج کرد و برادرش ابراهیم شهید باخمری[4] در بصره برآمد و حسین بن علی مشهور به صاحب فخ در حجاز بر موسوی‌های عباسی خروج کرد و یحیی بن عبداله محض معروف به صاحب دیلم در طبرستان بر هارون الرشید خروج کرد و همه آنها به درجه شهادت رسیدند ولی در میان اعقاب آنها، حس انتقام و خونخواهی شدیدتر شد.

ادامه دارد...

1  - ظهیر الدین ، مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان ، به اهتمام محمد حسین تسبیحی ، تهران ، شرق ، 1345، ص 199

[2]   - اولیاء الله آملی ، تاریخ رویان ، نشر اقبال ، تهران ، 1383 ش ، ص 58

[3]   - سید غلامرضا تهامی ، فرهنگ اسلام تاریخ اسلام ، ج 2 ، ص 42-1543

[4]   - باخمری، از اراضی طف است و در شش فرسخی کوفه است (کتاب منتهی الامال ، عباس قمی، ص 322)


91/3/16::: 9:30 ص
نظر()
  
  

ادامه...

با عرض پوزش از کاربرانی که مطالب را پیگیری می کردند از وقفه به وجود آمده ، (در مشهد مقدس نایب الزیاره بودم)

http://www.urmia.ac.ir/riyasat/Lists/List14/Attachments/20/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%20%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85.jpg

گرایش‌های وزیران عباسی نسبت به علویان

بسیاری از وزیران عباسی آشکارا یا نهانی گرایش هایی به سوی رهبران علوی نشان دادند و همین موجب آن شد که خلفا آنان را کیفر و آزار دهند. وزیر منصور ایرانی به نام ابوایّوب موریانی از مردم موریان یکی از روستاهای اهواز است یعقوب بن داوود وزیر مهدی نیز ایرانی است برمکیان و فضل بن سهل وزیر مأمون از مردم ایران بودند و بیشتر ایرانیان به دودمان علوی گرایش داشتند.

یکی از وزیران عباسی که پس از ابوسلمه خلفای بنی عباس او را به تشیّع و گرایش به علویان متّهم کردند یعقوب پس داوودبن طهمان است. او وزیر مهدی سومین خلیفه عباسی است و پدرش داوود و برادرانش دبیران نصربن سیّار حکمران اموی در خراسان بودند. ربیع حاجب یعقوب بن داوود را به او معرفی کرد زیرا میان ربیع و وی دوستی دیرینه ای برقرار بود.[1]

گماشتن یعقوب بن داوود[2] را به دست مهدی، به تمایل خلیفه به دلگرم ساختن شیعیان نسبت می‌دهد، ربیع پسر یونس که نخستین حاجب منصور بعد حاجب مهدی بود در نتیجه کینه ای که از وزیر مهدی در دل داشت نخستین عامل انتخاب یعقوب به وزرات بود.[3]

یعقوب پیش از به عهده گرفتن وزارت آرزوی برپایی عقیده زیدیان را ابراز داشت و به بنی حسن نزدیک شد و خواهان آن بود که ایشان را دولتی باشد و در سایه دولت آنان زندگی کند.[4]

یعقوب از چرب زبانی و چیره دستی برخوردار بود که توانست محبت و نگاه مثبت خلیفه را به دست آورد. و همین به فزونی نفوذ و قدرتش در دولت انجامید. مهدی کارها را به او سپرد و دفترها را به او واگذار کرد و او را بر همه مردم مقدّم داشت. هر چه نفوذ وزیر عباسی یعقوب بن داوود بیشتر می‌شد، شمار حاسدانی که نسبت به او کینه می‌ورزیدند رو به فزونی می‌نهاد. آنان گرایش‌های این وزیر را به سمت شیعه بهترین وسیله دیدند تا از وی رهایی یابند. یعقوب از دلبستگی خالصانه‌اش نسبت به اصول شیعه دست برنداشت و برای ایجاد یک دولت علوی تلاش هایی را آغاز کرد.[5]

بدگویی از یعقوب در نتیجه گرایش او به اسحاق بن فضل آغاز شد.[6] دشمنان بر یعقوب خرده گرفتند که او مقدمه می‌چیند تا به جای مهدی، خلافت را بدست اسحاق بسپارد. آنان وانمود کردند چنین کاری برای یعقوب بسی آسان است ، چون ولایتهای شرق و غرب در اختیار او و یارانش درآمد، و تنها او را کافی است که به آنان نامه نویسد. در نتیجه آنان را جملگی در یک زمان بشوراند و اسحاق زمام خلافت را به دست گیرد. مهدی این سخن چینیها را تصدیق کرد و دوستانش پیوسته او را بر ضدّ وی بر می‌انگیختند. و او را از وی می‌ترساندند. پس از آن سخن چینیها ، یعقوب از خلیفه خواست اسحاق بن فضل را به فرمانروایی مصر گمارد و همین پیشنهاد خشم مهدی را برانگیخت و موجب شد به درستی آن بدگویی‌ها اطمینان یابد آنگاه مهدی تصمیم گرفت حقیقت گرایش‌های وزیر خود یعقوب را به علویان بیازماید. پس مردی از علویان را به او سپرد و به وزیر خود گفت: این فلان از فرزندان علی(علیه السلام) است دوست دارم به جای من رنج کشتن او را به دوش کشی و مرا از او آسوده سازی. وزیر به خلیفه وعده داد این خواست را عمل درآورد و مهدی صدهزار درهم به او بخشید. آنگاه وزیر آن مرد علوی را به مجلس خود فراخواند و از حال او پرسید. آن مرد را از حال خود آگاه کرد و وی را مردی خردمند و زیرک یافت. آن مرد علوی وزیر را گفت: وای بر تو ای یعقوب، با خون من که مردی از فرزندان فاطمه دخت رسول خدا هستم به دیدار خدا می‌روی! یعقوب آن علوی را آزاد کرد.[7]



[1]   - محمدبن علی بن طباطبا (ابن طقطقی) الفخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی ، 1350 ه.ق، ص 166

[2]   - یعقوب وزیر خردمند و با فضیلت مهدی خلیفه عباسی بود که همواره از فساد و آلودگی دربار خلیفه رنج می برد به کارهای خلیفه اعتراض می کرد. (ابن اثیر، الکامل ، ج6، ص73)

[3]   - جشهیاری، الوزراء و الکتاب ، مصر ، مطعبه مصطفی الجلی ، ص 150

[4]   - طبری، ج 6، ص 282

[5]   - مبارزات شیعیان در دوره نخست خلافت عباسیان ، ص 270

[6]   - اسحاق بن فضل علوی بود که یعقوب بن داوود گرایشی به او داشت (محمدبن جریر طبری، ج 6، ص385)

[7]   - طبری ، ج 6، ص 386

این متن ادامه دارد....


91/3/9::: 11:41 ص
نظر()
  
  

حرکت علویان در زمان امامت امام موسی کاظم(ع)

  

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/kazem/kamel/25.jpg

امامت امام موسی کاظم(ع)

امام موسی کاظم(علیه السلام) پس از وفات پدرش امام جعفر صادق(علیه السلام) در سال 148 ق رهبری شیعیان اثنی عشری را بعهده گرفت. امام موسی کاظم(علیه السلام) به تقوا و پارسایی و شکیبایی در برابر اذیت و آزار مشهور بود بدان حد که او را «کاظم» (فروخورنده خشم) خواندند. در عهد او امامت به مرحله سرّی و مرحله عبادی وارد شد موسی کاظم(علیه السلام) به سخاوت نام آور بود. هر گاه به گوشش می‌رسید که کسی درباره‌اش سخن

ناخوشایندی گفته است یک کیسه دینار برایش می‌فرستاد.[1] تا چنان شد که در کرم و بخشندگی به او مَثَل می‌زدند.[2]

همین سخاوتمندی شک و گمان خلیفه مهدی را برانگیخت و گمان برد که او از شیعیانش خمس می‌گیرد. از این رو مهدی به امام موسی کاظم (ع) پیغام فرستاد و او را به بغداد فراخواند و در آن جا به زندان انداخت. پس مهدی ، علی بن ابیطالب را در خواب دید که او را به سبب بریدن رشته‌های خویشاوندی نکوهش می‌کند. در نتیجه امام موسی کاظم (علیه السلام) را رها ساخت و از او خواست تا سوگند یاد کند که بر ضدّ وی و بر ضدّ هیچ یک از فرزندانش قیام نکند.

امام موسی کاظم (علیه السلام) گفت: «نه به خدا این کار را کرده ام نه این کاره ام» مهدی گفت: «راست می‌گویی» سرانجام مهدی سه هزار دینار به او بخشید و دوباره به او اجازه داد به مدینه بازگردد.[3]

شیعیان خالص امام صادق(علیه السلام) از امامت موسی بن جعفر(علیه السلام) حمایت کردند و تشیع مسیر طبیعی خویش را از این طریق ادامه داد.

دورانی را که امام موسی کاظم (علیه السلام) د رآن زندگی می‌کرد مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکام عباسی از منصور تا هارون بود منصور شمار فراوانی از علویان را به شهادت رساند شمار بیشتری از آنان در زندان‌های او در گذشتند.[4] این هوشیاری برای امام موسی کاظم (علیه السلام) و شیعیان آن حضرت بود تا سخت مراقب خود بوده با رعایت اصل تقیّه به پاسداری از اسلام اصیل بپردازند. شیعیان خلافت عباسی را غاصبانه دانسته به امامت امام خود معتقد بودند و سهم مال خود را نزد امام یا وکلای ایشان می‌فرستادند و به صورت مشخص برای براندازی عباسیان تلاش نمی‌کردند همین امر سبب شد تا ایمنی بیشتری در مقایسه با گروههایی مانند زیدیه داشته باشند.[5]



[1]   - ابوالفرج ، اصفهانی ، مقاتل الطالبین ص 499

[2]   - حافظ ابوبکر احمدبن علی ، خطیب بغدادی، 463ق، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق ، ج13، ص27

[3]   - ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبین ، ص 500

[4]   - مبارزات شیعیان در دوره نخست خلافت عباسیان، ص 264

[5]   - رسول جعفریان، پیدایش اسلام تا ایران ، تهران موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1377، ص 292-255


91/3/2::: 9:38 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3      >