منصور چند صفت بارز داشت:
اول: کینه و دشمنی نسبت به آل علی
دوم: کینه نسبت به ابومسلم خراسانی
سوم: محبت فوق العاده به پسرش محمدمهدی
چهارم: امساک و بخل فوق العاده در خرج که به همین علت او را دوانیقی لقب دادند (کسی که دانه دانه خرج میکند)[1]
منصور پس از رسیدن به خلافت مصمّم قتل ابومسلم شد و از قدیم میان این دو صفایی وجود نداشت. مخصوصاً ابومسلم به علویان اظهار تمایل کرده بود و به علت کرم و بخشش فوق العاده و حشمت و قدرت مردم بیشتر به او توجه داشتند تا به خلیفه بی اعتنایی که فاتح خراسان نسبت به منصور روا میداشت. خلیفه به قصد او برخاست اما از آنجا که ابومسلم قوی و دارای اتباع فراوان بود، منصور او را به تدبیر و تملق به کوفه خواست. ابومسلم هم از شدت غرور فریب خورده از ری به عراق آمد و در کوفه در 137 به دست منصور کشته شد.
سرکوبی علویان توسط عباسیان در زمان امام صادق(علیه السلام)
خراسانیان پاک اندیشه و آفریننده خلافت عباسی با نیت برانداختن سلطنت جور و تأسیس حکومت عدل علوی ، نخستین قربانیان مطامع خاندانی بودند که از همان فردای تأسیس خلافت فرزندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به ماهیت فرمانروایی عباسی و فریب مردم با نام عدالت و حکومت فرزندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پی بردند و برخی از اشراف فرصت طلب و عافیت اندیش ایشان، غالباً تحت مرارتهای عدیده و کشتارها و قتل عامهای پیاپی قرار گرفتند. مردم بخارا و شیعیان آنها ، نخستین کسانی بودند که به دستور نخستین خلیفه عباسی قتل عام شدند. آنان پس از شنیدن خبر خلافت ابوالعباس سفاح و پی بردن به فریب کارهای داعیان عباسی در دعوت به نام فرزندان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و رضای آل محمد(صلی الله علیه واله وسلم) از اطاعت خلیفه عباسی سرباز زدند. به همین دلیل نیز قتل عام گشتند. طبری شمار کشتههای بخارا را در این حادثه که توسط زیاد بن صالح خزاعی سردار ابومسلم خراسانی انجام شد سی هزار تن نوشته است.[2]
با تثبیت قدرت خلیفه اول عباسی ، ابوسلمه خلال نخستین قربانی از میان داعیان ایرانی دعوت عباسی بود که به کام مرگ افتاد.[3]
این قسمت هنوز هم ادامه دارد....
[1] حسن ، پیرنیا، تاریخ ایران پس از اسلام، اقبال آشتیانی ، تهران ، نگارستان کتاب ، 1384، ص 136-158
[2] - طبری، ترجمه تفسیر طبری، تصحیح حبیب یغمائی ، تهران انتشارات طوس ، ج 7 ، ص 459
[3] - ابن قتیبه، دینوری ، الامامه و سیاسه ، بیروت ، دارالکتب العلمیه، ج 2، ص 145