ادامه...
علویان چه کسانی هستند؟...
«زمانی که زید بن علی کشته شد و آن اتفاقات افتاد شیعیان خراسان به حرکت درآمده و تلاشهایشان را آشکار کردند. تعداد زیادی نزد آنها رفت و آمد نمودند و متمایل به آنها شدند آنها کارهای بنی امیه را برای دیگران یادآوری کرده و آزارهایی که از ناحیه آنها در حق آل رسول صورت گرفته بود برای آنها بازگو میکردند»[1]
پس از چیرگی مسلمانان بر ایران دگرگونیهای بسیاری در اوضاع اجتماعی ایران پدیدار شد و اوضاع به آن صورت که در زمان ساسانیان بود از میان رفت و تحولات زیادی بوجود آمد که ایرانیان مجبور شدند در سنن و آداب خود زیر نفوذ اسلام بازبینی و تجدید نظر کلی بنمایند. بیشترین مردم محروم از دگرگونی خوشحال به نظر میرسیدند که فرمانروایان و پادشاهان ستمکار از میان برداشته شدند و از آن پس برابری و برادری برقرار خواهد شد. کم کم مردم به فکر افتادند و متوسل به حرکاتی شدند که موجب برخوردها و درگیریهای فراوان و پراکنده ای میشد که تاریخ عصر بنی امیه و بنی عباس سرشار از این گونه ماجراهای ناخوشایند بوده و همه آنها به علت رفتار نامسلمانی حکومت اعراب در ایران ناشی میشده است.[2]
دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب تاریخ سیاسی اسلام مینویسد:
«ایرانیان که از امتیازات طبقاتی در رنج بودند ، وقتی مسلمان شدند مساوات ایده آل را در اسلام یافتند که این دین همه مسلمانان را از عرب و عجم مساوی میشمرد ایرانیان به دوران خلفای راشدین به نسبت زیاد از مساوات اسلام بهره مند شدند و چون قدرت به دست امویان افتاد عرب را بر غیر عرب امتیاز دادند و ایرانیان به دوران امویان از حقوق کشوری و لشکری برخوردار نبودند از این رو کنیه ایشان بجنبید و برای سقوط دولت اموی کوششی آغاز کردند و در این راه با هاشمیان همدل شدند که امید داشتند در دولت ایشان کارها بهتر شود و چیزی از افتخارات قدیم را تجدید کنند»[3]
اگر اندکی به تعصبات عربی و تبعیضاتی که از ناحیه برخی خلفا میان عرب و غیر عرب صورت میگرفت و دفاعی که علی بن ابی طالب(علیه السلام) از مساوات اسلامی مینمود توجه کنیم این حقیقت روشن میشود.
علی(علیه السلام) در یک روز جمعه بر منبر خطبه میخواند اشعث بن قیس که از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت: «یا امیر المؤمنین این (سرخ رویان) یعنی ایرانیان جلوی روی تو بر ما غلبه کرده اند و تو جلوی اینها را نمیگیری و سپس در حالی که خشم گرفته بود گفت: امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است»
علی (علیه السلام) فرمود: این شکم گندهها خودشان روزها در بستر نرم استراحت میکنند و آنها موالی ایرانیان روزهای گرم به خاطر خدا فعالیت مینمایند آنگاه از من میخواهند که آنها را طرد کنم و از ستمکاران باشم. «به خدا قسم که دانه را شکافت و آدمی را آفرید از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شنیدم که فرمود: به خدا همچنان که در ابتدا شما ایرانیان را به خاطر اسلام خواهید زد بعد ایرانیان شما را به خاطر اسلام خواهند زد.»[4]
در این میان مبارزه بنی هاشم یعنی خاندان علی(علیه السلام) با خلفای ستمکار عرب باعث دلگرمی و استفاده از فرصت شد تا ایرانیان به جانبداری آن بزرگوار و فرزندان برومند و دادگرش وارد عمل شوند. خاندان علوی طوری به ایرانیان علاقه مند بودند که مردم ایران آنها را به چشم عرب نمیدیدند و چون مدتی با علی (علیه السلام) در بین النهرین میزیستند همه آنها کم و بیش زیان فارسی (پهلوی ساسانی) را میدانستند چنانچه به تاریخ مبارزات ملی و مذهبی ایران از قرن اول هجری به بعد مراجعه شود در تمام مدت فرمانروایی بنی امیه و بنی عباس، پیشروان نهضتهای مذهبی را علویان تشکیل میدادند و همیشه از پشتیبانی کامل ایرانیان برخوردار بودند.[5]
این خاندان حقا علیه حق کشی و بیدادگری حکام وقت جانبازی فراوان نمودند گرچه امویان توانستند شورشیهای علویان را خاموش کنند ولی این کار خشم مسلمانان را که میخواستند از سلطه عرب خلاص شوند نسبت به بنی امیه سخت تر ساخت زیرا بنی امیه برای خاموش کردن شورش علویان اقسام خشونت و سختیها را به کار میبردند بدین جهت مسلمانان خاصه ایرانیان ، به سوی بنی هاشم متمایل میشدند. به خصوص وقتی زید بن علی و پس از وی پسرش یحیی کشته شدند این تمایل شدت یافت.[6]
پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) زید بن علی یعنی نوه آن حضرت ، در سال 121 در کوفه قیام مرد و منجر به شکست و شهادت آن بزرگوار گردید به طوری که بدن آن حضرت را پس از نبش قبر به دار آویختند پس از آن یکی از فرزندان زید به نام یحیی که موقع شهادت پدرش کودکی بیش نبوده ، پس از چند سال که مخفیانه زیست به خراسان گریخت و در آنجا طی حوادثی موفق شد سپاه کوچکی فراهم آورده با نصر سیّار والی خراسان به نبرد پردازد. در این موقع یحیی بیش از 18 سال نداشت و طرفدارانش که بالغ بر 500 نفر بودند سه روز در مقابل 20 هزار سپاهی نصر آنقدر مقاومت کردند تا یحیی و یارانش به شهادت رسیدند.[7] نصر پسر یحیی را نزد خلیفه هارون الرشید فرستاد و بدنش را به دار آویخت ولید خلیفه پسر یحیی را برای تنبیه نزد مادرش فرستاد و بدن یحیی در خراسان تا قیام ابومسلم همچنان به دار آویخته بود و او بدن یحیی را دفن کرد و تمام کسانی که در قتل آن حضرت شرکت داشتند از دم شمشیر گذرانید و مزار آن شهید در 90 کیلومتری مشهد نزدیک قریه ای به نام میامی میباشد.[8]
قتل یحیی مردم خراسان را به هیجان آورد تا یک هفته عزای یحیی را به پا داشتند و در آن سال هر فرزندی در خراسان تولد یافت اسمش را یحیی گذاشتند و میگویند: حضرت صادق(علیه السلام) بر شهادت یحیی گریست.[9] مهمترین اثر قیام یحیی و قتل فجیع وی در خراسان ، ایجاد حزب طرفداری علویان بود که زمینه را برای دعوت ابومسلم آماده ساخت و دعات عباسیان از این موقعیت کاملاً استفاده کردند. به استناد منابع تاریخی اوّلین پرچم سیاه از همین استان برافراشته شد.
[1] - ابن واضع، یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ج2 ، ص 326 ، بیروت ، دار صادر
[2] - محمد مهدی ، تهرانچی ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران ، بازنگری استاد حبیب الله بی گناه، ص 30-32 ناشر: سخن گستر، سال انتشار، نیر 1386
[3] - حسن ابراهیم حسن ، تاریخ سیاسی اسلام ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، ص 431
[4] - مرتضی ، مطهری ، خدمات متقابل ، چاپ اول (تهران 1349 ، ص 125-126)
[5] - محمدمهدی ، تهرانچی ، جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران ، ص 34-35
[6] - حسن ابراهیم حسن ، تاریخ سیاسی اسلام ، ص 431
[7] - جایگاه علویان در آیین های ملی مذهبی ایران، ص 35- 36
[8] - مدیر، شانه چی ، مزارات خراسان ، ناشر ، دانش اندیشه ، فروردین ، 84 ، ص 31
[9] - مدیر شانه چی ، مزارات خراسان ، تاشر: دانش اندیشه معاصر ، فروردین 84 ، ص 31