ادامه حرکت علویان....
انگیزه اصلی مأمون برای تشکیل جلسات مناظره
مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا(ع) در خراسان جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل داد و از اکابر علمای زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان به این جلسات دعوت کرد. مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام(ع) را در انظار مردم مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت(ع) علاقه داشتند و عشق میورزیدند، پایین بیاورد، به گمان اینکه امام(ع) تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون علم و استدلال بی بهره است.[1]
سلیمان مروزی عالم مشهور علم کلام در خطه خراسان نزد مأمون آمد مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد به او گفت پسر عمویم علی بن موسی(ع) از حجاز نزد من آمد او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد. اگر مایلی نزد ما بیا و با او به مناظره بنشین. سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیرالمومنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سوال کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید. من نمیتوانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم.[2]
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی ، چرا که من میدانم تو در علم و مناظره توانا هستی! این مناظره تشکیل شد و امام(ع) در آن مجلس سلیمان را سخت در تنگنا قرار داد و تمام راههای جواب را بر اوبست و ضعف و ناتوانی او را آشکار ساخت. زمانی که مأمون مجالس بحث و مناظره را تشکیل میداد، شخصاً در مقابل مخالفان اهل بیت(ع) به بحث مینشست و امامت امیر المومنان علی(ع) و برتری او را بر تمام صحابه روشن میساخت تا به امام رضا(ع) تقرّب جوید، امام(ع) به افرادی از یارانش که مورد وثوق و اطمینان بودند چنین فرمود: «فریب سخنان او را نخورید، به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمیرساند، ولی چاره ای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سرآید.»[3]
مأمون حق داشت که این گونه با کمال صراحت از مکتب امیرالمومنان علی دفاع کند، زیرا از یک سو شعار نخستین حکومت عباسیان شعار «الرضا من آل محمد» بود و به برکت آن توانسته بودند روی کار آیند، و از سوی دیگر ستون فقرات لشگر و رجال حکومتش را ایرانیان تشکیل میدادند که عاشق مکتب اهل بیت (ع) بودند و برای حفظ آنها راهی جز این نداشت.[4]
از آنجایی که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روزافزون مییافت مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه کشور فراخواند تا در مباحثه ، امام را به موضع عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید و عامه مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند. ولی امام(ع) دشمنان خود را از یهودی ، مسیحی ، زرتشتی را در بحث محکوم نمود.[5]
خود امام که از قصد مأمون آگاهی داشت میفرمود: هنگامی که من با اهل تورات به توراتشان ، با اهل انجلیل به انجیلشان با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان استدلال کرده همه را به تصدیق خود وادار کنم ، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده ، و یقیناً پشیمان خواهد شد.
[1] - مهدی پیشوایی ، سیره پیشوایان، ص511
[2] - شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا، ج1، ص179
[3] - شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا، ج2، ص185، تهران ، دارالکتب الاسلامیه
[4] - مجلسی ، بحارالانوار، تهران ، المکتبة الاسلامیه، 1385، ج49، ص177