نابخردی و غفلت در دل دانشمند نیست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :21
کل بازدید :202442
تعداد کل یاداشته ها : 106
03/12/25
9:50 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مرتضی احمدی کشتلی[210]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) قیدار شهر جد پیامبراسلام عاشق آسمونی کوچ بلاک -وبلاگ کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد بیرجند(کوچ نوفرست) فرهنگی هنری و عامیانه ###@وطنم جزین@### دفتــر ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید گل باغ آشنایی پایگاه فرهنگی شهید علی پور وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) داروخانه دکتر سلیمی ►▌ استان قدس ▌ ◄ جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی منجی بشر عشق الهی ساعت یک و نیم آن روز خاطرات دکتر بالتازار .: شهر عشق :. منادی معرفت پیامنمای جامع رویاهای خیس بادصبا ایران اسلامی سایت روستای چشام $$$$دوست$$$$ مهاجر ابـــــــــــرار ستاره سهیل پارسی نامه زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده) حرم الشهدا سربازها حمله کلبه تنهایی خاکیهای آسمانی پا توی کفش شهدا عشق عشق پنهان بسیج اساتید استان تهران -پیروان ولایت درست و غلط سیاه مشق های میم.صاد بهشت بهشتیان سحر یه دختره تنها کلبه تنهایی اینجا گرانیگاه است شاخابه عشق شعر و رباعی ظهور دانلود گلچین مداحی فدائیان ولایت راه کمال معماری السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) طوبای محبت بصیرت110 یار درونی کلبه دوستان نوری چایی_بیجار هیئت یاحسین منتظران مهدی(عج) برات محمد هدایتی .::پایگاه اطلاع رسانی"هیئت زینبیون"محفل بسیجیان و رهروان شهدا::. ترنم عفت زن و مرد داش هادی y divouneh عدالت جویان نسل بیدار وبلاگ شخصی مرتضی صادقی صراط بچه های خاکریز مبادا روی لاله پا گذاریم واعظ خویش مطالب طنز ، SMS مناسبتی ، نرم افزار و ... delshekasteh انان که خاک را به نظر کیمیا کنند کوثر ولایت مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ 14خورشید آسمان آبی کوچه باغ ...دختر روستا... حوالی نور انسان جاری1 هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه .....خداحافظ رفیق ME&YOU او رفت .فقط همین...... عاشق دیونه عشق نمکی سلام خوش امدید نـــابترینـــــــــــــــــها شهدا مطلع مهرورزی ومحبت فانوس ღمن وتوღ اللهم صل علی محمد و آل محمد ستاره سوخته * امام مبین * خدایا عاقلی مودبم فرمای... ..::منتظر بیداری::.. برازجان موزیک *تحلیل* بچه هیئتی پاسدار اسلام نه دی 88 شهدا شرمنده ایم درجست وجوی حقیقت گل نرجس پایوند جوک و خنده دو بال پرواز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده خورشید بصیرت پیروان ولایت یاوران نماز ببین چی میگم عاشقی -3 جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira وبلاگ روستای کشتله والتین والزیتون کمترین بنده ایران من عشق صفا صمیمیت محبت دنیای زیبا ahoobanoo دالاهو منتظر پایگاه اطلاع رسانی روستای قتلیش شهید حمید رضا نفیسی plantpathology مرتضی احمدی کشتلی Chamran University Accounting Association جزتو

 1391/02/03 - 21:18

موضوع محور همایش:جریان شناسی فرهنگی عصر نبوی(ص)وائمه اطهار (ع)

موضوع مقاله: بررسی حرکت علویان از زمان امام صادق(ع) تا زمان شهادت امام رضا(ع)

ارائه دهندگان: مرتضی احمدی کشتلی (استاد گروه معارف اسلامی و رئیس دفتر فرهنگ اسلامی واحددماوند)

                       سیده ربابه توسلی راد (استاد گروه معارف اسلامی واحد دماوند دارای مدرک کارشناسی ارشد با گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی)

پست الکترونیکی مشترک:             

          m_a_1349@ yahoo.com                                                                                                           

آدرس مشترک :

دماوند- میدان معلم- داشگاه آزاد اسلامی واحددماوند- د فتر فرهنگ اسلامی

فهرست مطالب:

چکیده  

مقدمه   

واژگان کلیدی

علویان چه کسانی بودند ، وچند دسته تقسیم شدند

قیام علویان و طرفدارن خاندان پیامبر (ص) درزمان امام صادق (ع)

قیام شریک بن شیخ المهری 

قیام محمد معروف به نفس زکیّه و ابراهیم  

عوامل ناکامی قیام نفس زکیّه و ابراهیم   

سری بن منصور (ابوالسرایا) و محمد بن ابراهیم (ابن طباطبا) 

حضور امام رضا(ع) در ایران 

نتیجه گیری 

فهرست منابع 

چکیده انگلیسی 

چکیده:        

علویان منصوب به علی بن ابیطالب (ع)  از نسل ایشان و از فرزندان آن بزگوار می باشند که در نیمة دوم قرن سوم هجری تحت عنوان علویان در طبرستان قیام کردند. مهم ترین نکته به عنوان درآمد تشکیل دولت علویان در ایران بحث از ورود سادات یعنی افراد وابسته به خاندان پیامبر (ص) از طریق امام علی (ع) حضرت فاطمه (س) به ایران است این مهاجرت از همان قرن نخست هجری آغاز شد و در نیمه های قرن دوم هجری سرعت گرفت و در اواخر قرن دوم تا قرن سوم گروههای زیادی از سادات در شهرهای مختلف ایران از جمله قم ، ری ، اصفهان ، گرگان در کنار سایر قبایل عربی مهاجر زندگی می کردند.

علویان کسانی بودند که علیه امویان به پا خواسته لیاقت امارت و ولایت را بیش از دیگران دارا بودند و آنچه که می توا ند مشخص کننده چهره آنها باشد، این بود که در مقام سنجش و ارزیابی مقام معنوی و علمی خلفا، علی (ع) را برتر از دیگران می دانستند.

علویان خود را شیعیان اِثنی عشری می دانستند و می دانند و مسلمان شیعه و موحد بودند و هستند. شیعیان و علویان به خاطر ظلمهایی که بر آنان روا داشته می شد، مظهر مظلومیت بودند.

مقدمه:

موضوع این مقاله در خصوص بررسی حرکت علویان وطرفداران خاندان پیامبر(ص) از زمان امام صادق (ع) تا زمان شهادت امام رضا(ع) می باشد. از آنجا که علویان از نسل علی بن ابی طالب می باشند و خود را شیعیان اثنا عشری دانسته ومی دانند آنان مسلمان شیعه موحد بوده وهستند و شیعیان وعلویان مظهر مظلومیت بودند .

هدف از نگارش این مقاله بررسی قیامها ، فر هنگ سازیهاو شنا خت ایدههای علویان میباشدواینکه علویان چه کسانی بوده و چرا مورد توجه ایرانیان قرار گرفته اند و سپس اینکه علویان به چند دسته تقسیم می شدند و دیدگاه آنها چه چیزی بوده است و نیز مهاجرت آنها از مدینه به اقصی نقاط کشور اسلامی از چه زمانی شروع شد و علل مهاجرت و مراحل هجرت شان چه بوده است و چه قیام هایی در زمان امام جعفر صادق (ع) و امام موسی کاظم(ع)و امام رضا (ع)صورت گرفته است و هدف اصلی قیامهای شان و نیز مواضع این سه بزرگوار در برابر رویداد های زمانشان چه بوده است و  همچنین برخورد خلفای عباسی با علویان چگونه بود. و در باره سرکوبی علویان توسط عباسیان در زمان امام صادق(ع) وگرایشهای وزیران عباسی به علویان ، درباره قیام حسین بن علی (صاحب واقعه فخ)در روزگار هادی عباسی ، سیاست هارون نسبت به امام موسی کاظم (ع)و شیعیان و قیام هایی که در این دوران صورت گرفته ،دلایل امام رضا (ع)برای پذیرفتن ولایتعهدی و مواضعی که امام در برابر نقشه های ماْمون توضیحاتی داده شده است .باتوجه به این موضوع سعی شده است مطالب مفیدی در این زمینه جمع آوری و از منابع معتبر و دسته اولی استفاده شود .

منابع اصلی که عمدتاً در این نوشتار به کار رفته آن دسته از منابعی بوده که به مباحث علویان به طور مستقیم پرداخته و یا شواهد و مطالب تاریخی بکار رفته در آنها می توانسته به درک بهتر موضوع این پژوهش کمک نماید.

 

واژگان کلیدی:

  1-   علویان    2-  آوردگاه  3- سیطره  4- مرارت های عدیده   5- وساطت 6- فرهنگ

علویان چه کسانی بودند؟ و چند دسته تقسیم می شدند؟

علویان منصوب به علی بن ابیطالب (ع)  از نسل ایشان و از فرزندان آن بزرگوار می باشند که در نیمه دوم قرن سوم هجری تحت عنوان علویان در طبرستان قیام کردند.[1]

مهم ترین نکته به عنوان درآمد تشکیل دولت علویان در ایران بحث از ورود سادات یعنی افراد وابسته به خاندان پیامبر(ص) از طریق امام علی(ع) و حضرت فاطمه (س) به ایران بوده است این مهاجرت از همان قرن نخست هجری قمری آغاز شد و در نیمه های قرن دوم هجری سرعت گرفت. در اواخر قرن دوم هجری تا قرن سوم گروههای زیادی از سادات علوی در شهرهای مختلف ایران از جمله: قم ، ری، اصفهان و گرگان ، در کنار سایر قبایل عرب مهاجر زندگی می کردند.[2]

علویان کسانی بودند که علیه امویان به پا خواسته و لیاقت امارت و ولایت را برای خویش بیش از دیگران می دانستند. این اعتقاد آنها نه از آن رو بود که علویان جانشینان واقعی پیامبر(ص) و منصوبین از جانب خدا هستند بلکه تنها از روی سزاواری آنها برای کسب مقام خلافت صورت گرفت. آنچه که می تواند مشخص کننده چهره آنها باشد، این بود که در مقام سنجش و ارزیابی مقام معنوی و علمی خلافت علی(ع) را برتر از دیگران می دانستند.

خاندان های حکومتی علویان مغرب ، علویان طبرستان ، اشراف حسنی مکه ، رئیسیان یمن، ادریسیان مغرب (مراکش کنونی) اُخَیضَریان و دیگر خاندان های کوچکتر همه در زمرة علویان بودند. این عنوان در عصر اخیر بر نُصَیریان سوریه نیز اطلاق می شده است. واژه علوی بویژه در ترکیه ، بر مطلق شیعه امامی اطلاق می شود.[3]

علویین دو دسته بودند: دسته اول کسانی بودند که نظری به دنیا و ریاست و خلافت و مال و منال نداشتند، غرضشان و هدفشان فقط ترویج دین و تعلیم و تعظیم شعائر اسلام بود و سیره زندگی آنها بهترین شاهد صدق گفتار است. دسته دیگر که از اولاد و اقوام علویین بودند آنها معتقد به خروج برای رفع ظلم و ستم بوده و از این جهت عرصه را بر خلفای ظالم زمان خویش تنگ می کردند ولی طالبین رسماً داعیه خلافت داشتند و از جمله آنها محمد بن عبدالله بن محض الحسنی که معروف به نفس زکًٌٌیه بود، در مدینه بر ابوجعفر منصور خروج کرد و برادرش ابراهیم شهید باخمری[4] در بصره برآمد و حسین بن علی مشهور به صاحب فخ در حجاز بر موسوی های عباسی خروج کرد و یحیی بن عبداله محض معروف به صاحب دیلم در طبرستان بر هارون الرشید خروج کرد و همه آنها به درجه شهادت رسیدند ولی در میان اعقاب آنها، حس انتقام و خونخواهی شدیدتر شد.

علویان از دیدگاه علویان

علویان خود را شیعیان اِثنا عشر می دانستند و می دانند. علویان مسلمانان شیعه و موحد بوده و هستند که خداوند را از هر شباهتی با مخلوقات منزه آنان به نبوّت سیّد پیامبران حضرت محمد(ص) و امامت امامان دوازده گانه اعتراف داشتند و دارند. آنها عرب های خالص بودند و هستند که چیزی داخل نسبت آنها نشده است آنان هیچ چیز دیگری را به جای اسلام به عنوان دین و عربیت به عنوان نسبت و تشیع نمی پذیرفتند و نمی پذیرند. علوی نه حلول و نه تناسخ را قبول نداشته و ندارند. آنها نه جبر را می پذیرفتند و نه تفویض را. از دیدگاه آنها، قضا و قدر از ناحیه خداوند است و شر آن از ناحیه نفوس.[5]

پارسایی علویان و درآمدی به ریشه های فرهنگی اجتماعی تشیع در ارتباط با علویان

علویان و شیعیان در قرن اول به دیانت و پارسایی شهرت داشتند این ویژگی پس از شهادت امام علی(ع) و آغاز سلسله امویان روشن تر شد. علویان و اهل بیت که به انجام فرائض و نوافل و ترک محرمّات و مکروهات تقیّد شدیدی داشتند دین و مذهب آنان را سرلوحه کردار خویش قرار می دادند.

شیعیان و علویان به خاطر ظلمهایی که بر آنان روا داشته می شد، مظهر مظلومیت بودند و مردم ایران با مشاهده این ظلمها که در موارد زیادی به شهادت علویان می انجامید به آنان متمایل می شدند. این مظلومیت پس از واقعه کربلا رو به فزونی گذاشت و در این میان نباید از نقش مهم امام سجاد(ع) غافل ماند

قیام علویان و طرفداران خاندان پیامبر(ص) در زمان امام صادق(ع) قیام شریک بن شیخ المَهری

نخستین قیامی که در دوران عباسی آغاز گشت قیام مردم بخارا[6] و سمرقند و خوارزم[7] به رهبری مردی از دوستداران و شیعیان خاندان پیامبر(ص) به نام شریک بن شیخ المهری بود.

مورخان قیام وی را به سال 133 یعنی ابتدای خلافت نخستین خلیفه عباسی عبدالله سفاح دانسته اندو محمدبن زفر در تاریخ بخار می نویسد:

«مردی بود از عرب و مردمان را دعوت می کرد به خلافت فرزندان امیرالمومنین و می گفت اکنون که از رنج مروانیان خلاصی یافتیم فرزندان پیامبر(ص) باید خلیفه شوند. »[8]

طبری بیان کرد: «که او گفت چگونه ما را به پیروی آل محمد می خوانند در حالیکه خون می ریزند و برخلاف حق عمل می کنند.»[9]

ابن خلدون و ابن اثیر نیز همان سخنان طبری را بدون کم و کاست در آثار خویش بیان داشته اند.[10]

قیام مردم بخارا اولین قیام شیعیان در حاکمیت عباسیان است زیرا طرفداران پیامبر(ص) در انتظار بقدرت رسیدن علویان بودند نه عباسیان و زمانی که عباسیان را در رأس کار دیدند و بی عدالتی و خونریزی آنان را مشاهده کردند به اعتراض برخاسته و قیام خویش را ابتدا از خراسان آغاز کردند.[11]

قیام در شهر بخارا به وقوع پیوست و قریب 30 هزار تن از مردم به رهبری قیام پیوستند شهر بخارا به تصرف قیام کنندگان در آمد. حاکم بخارا قتیبه بن طغشاده بود در خارج از شهر بسر می برد.

حاکم خراسان به محض اطلاع از قیام و گسترش آن به شهرهای سمرقند و خوارزم و هماهنگی حکّام شهرهای فوق با رهبری قیام ابتدا سردار خویش زیادبن صالح خزاعی را با ده هزار تن نیرو به مقابله مردم بخارا گسیل داشت و خود نیز با سپاهی به وی پیوست. حاکم بخارا نیز با ده هزار تن از نیروهای خود که در خارج از شهر بسر می بردند به نیروهای زیادبن صالح ملحق شد. جنگ سختی بین نیروهای  مهاجم و انقلابیون صورت پذیرفت و به نوشته نویسنده تاریخ بخارا 37 روز ادامه داشت و همه روز فتح با سپاهیان شریک بود. در این زمان حاکم بخارا با نفوذی که در ساکنان کوشکهای حومه شهر بخاراداشت و با توسل به حیله از دست یابی مردم بخارا به آذوقه جلوگیری بعمل آورد و موجبات شکست سپاهیان شریک را فراهم ساخت. شریک کشته و سرداران سپاه و فرزند وی نیز به قتل رسیدند. شهربخارا مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفت. بیشتر طرفداران وی را بر دروازه های شهر به دار آویختند و شهر را سه روز به آتش کشیدند[12]. قیام دیگر شهرهای خراسان شمالی چون سمرقند و خوارزم نیز سرکوب شد و دگر باره قیام طرفداران خاندان پیامبر(ص) به خون نشست

قیام محمد معروف به نفس زکیّه و ابراهیم

نخستین کسان از علویان که در برابر حکومت عباسی قیام کردند محمدبن عبدالله بن حسن ، معروف به «نفس زکیّه» و برادرش «ابراهیم» از شاخه حسنی بودند. نبیره حضرت امام حسن(ع) بودند. در حالی که امام جعفر صادق(ع) از شاخه حسینی بود بی طرفی اختیار کرد و توانست پیروانش را قانع کند که اوضاع برای ایجاد خلافت علوی مناسب نیست.[13]

محمد در میان اهل بیت اش از همه بافضیلت تر بود، در علم و حفظ کتاب و فقاهت در دین شجاعت و سخاوت و صلابت و هر مزیّتی سرآمد روزگارش بود به طوری که کسی در «مهدی» بودن او شک نداشت و این موضوع میان عموم مردم شایع شده بود، به همین خاطر گروهی از بزرگان بنی هاشم از آل ابی طالب و آل عباس و تیره های گوناگون بنی هاشم با او بیعت کرده بودند ، سپس مطلبی از جعفربن محمد(ع) صادر شد که او به حکومت نخواهد رسید و حکومت در بنی عباس خواهد بود. محمدبن عبدالله را مهدی می نامیدند میان دو شانه محمدبن عبدالله هنگام تولد خالی سیاه و درشت به اندازه تخم مرغ نقش بسته بود. در تکلم روان و سلیس نبود، و او بر منبر می رفت و سخن می گفت و در تکلّم او لکنت و کندی دیده می شد.[14] همه را به خودش دعوت می کرد و پیش از دست یابی عباسیان به حکومت به خلافت چشم دوخته بود و پیروان او در حجاز ، عراق ، خراسان برای او دعوت می گرفتند.

محمد از زمانی که دولت به چنگ بنی عباسی افتاد از ترس ایشان پیوسته در غربت به سر می برد، در مدینه ظهور کرد، و امر خویش را آشکار ساخت و اعیان مدینه نیز با وی بیعت کرده اند جز چند نفر. محمد نیز بر مدینه دست یافت، و امیر آن را که از جانب منصور نصب شده بود عزل کرد، و از طرف خود قاضی و عاملی برآن گماشت ، و در زندان ها را شکسن و هر کسی در آن بود خارج کرد و یکباره بر مدینه استیلا یافت.[15] و برای روز موعود آماده می شدند ، اما او در ارزیابی هایش اشتباه کرد. او پنداشت دعوتی که در خراسان انتشار یافته است و شعار رضا من آل البیت است چیزی جز دعوت علویان نیست و او هم نامزد ایشان برای خلافت است. زمانی که قدرت به دست عباسیان سپرده شد وی به این کار راضی نشد و از بیعت با خلیفه سفاح خودداری کرد و کوشید تا بر ضد او قیام نماید ، ولی پدرش با این دلیل که خلیفه بر او برتری دارد، مانع او شد.[16]

زمانی که ابوجعفر منصور به خلافت رسید، دو برادر نفس زکیه ، یعنی محمد و ابراهیم ، از بیعت با اوخودداری کردند و مخفیانه در حجاز اقامت گزیدند ، این کار منصور را نگران و خواب را بر او حرام کرد ،

محمد ابتدا آنچه جلوی راه حکومت بود از میان برداشت و در ظرف دو سه روز تمام حجاز و یمن او را به خلافت اسلام قبول نمودند حتی امام ابوحنیفه و امام مالک دو نفر از ائمه معروف فقه اهل سنت و جماعت خلافتش را تصویب نمود، فتوی بر حقانیت وی دادند.[17])

منصور موقع را زیاده از حدی که انتظار داشت خطرناک دیده بود به حیله و تزویر پرداخته نامه ای به نفس الزکیّه نوشت. اجازه داد به اینکه هر کجا میل دارد می تواند در آنجا توقف کند و دیگر به حقوق و مستمری خیلی زیاد و بذل همه نوع مساعدت و محبت دربارة خویشانش وی را امیدوار ساخت. در جواب آن محمد نوشت: که عفو و گذشت یا عنایت و بخشش وظیفه من بوده است زیرا که خلافت حق مطلق من می باشد نه تو.[18] )

محمد در سال 5 14خروج کرد و باتفاق دویست و پنجاه نفر در ماه رجب همان سال داخل مدینه شد و صدا به تکبیر بلند کردند و رو به زندان منصور آوردند و در زندان را شکستند و محبوسین را بیرون کردند

زمانی که منصور مأیوس گشت از آنکه با محمد به طریق سلم و صلح درآید عیسی بن موسی برادرزاده و ولیعهد خود را به تجهیز جنگ محمد فرمان داد.

عیسی با چهار هزار سوار و دو هزار پیاده بدفع محمد بیرون شد.

محمد چون مطلع شد که عیسی به دفع او بیرون شده در تهیه جنگ برآمده و خندقی بر دور مدینه کند و در ماه رمضان بود همان سال عیسی با لشکر خود وارد شدند و دور مدینه را احاطه کردند.

عیسی آمد و در مدینه ایستاد و ندا داد که ای محمد از برای تو امانیست. محمد گفت: امان شما را وفائی نیست مردن بعزّت به از زندگی به ذلت. و اینوقت لشکر محمد از دور او متفرق شده بودند، از صدهزار نفر که با او بیعت کرده بودند سیصد و شانزده نفر با او بودند. لشکر عیسی آماده شدند و بیک دفعه بر تمامی آنها حمله کردند و کار ایشان را ساختند.

حمید بن قحطبه محمد را شهید کرد و سرش را به نزد عیسی برد و زینب خواهر محمد و فاطمه دخترش جسد او را از خاک برداشتند و در بقیع دفن نمودند.[19]

قتل محمد در اواسط ماه رمضان سال 245 واقع شد. مدت حضور او تا وقت شهادتش دو ماه و هفده روز بود و عمرش چهل و پنج سال رسید.

ابراهیم پس از خبر شکست و کشته شدن برادر مردم را به خویش دعوت کرد. ابراهیم بن عبدالله در دین و علم و شجاعت و استقامت همانند برادرش محمد بود و همچنین دستی هم در سرودن شعر داشت. وی حکامی به فارس ، واسط گسیل داشته و سپاه عظیمی فراهم آورد. مورّخان عدّه سپاهیان وی را 60 هزار تن ثبت کرده اند.[20]

ابراهیم به جانب بصره سفر کرد و در آنجا خروج نمود و جماعت بسیاری از اهل فارس و اهواز و غیره با او بیعت کردند. منصور عیسی بن موسی و سعید بن مسلم را با لشکر بسیار به جنگ او فرستاد در سرزمین باخمری که از اراضی طف است و در شش فرسخی کوفه واقع است ابراهیم را شهید کردند

ابتدا ابراهیم به پیروزی های چشمگیری نائل شد و کار بر سپاهیان منصور مشکل ساخت بطوریکه به نوشته مورخان، منصور زمانی که کوفه را در حال سقوط دید و احساس کرد که بزودی ابراهیم و سپاهیانش بر آن دست خواهند یافت آماده عقب نشینی به بغداد گردید. اما حملات پی در پی سردار منصور معروف به مسلم بن قتیبه باهلی موجب هزیمت و شکست سپاهیان ابراهیم گردید و ابراهیم و گروه اندکی از سپاهیانش دلیرانه ایستادگی کردند. اما تاب مقاومت در مقابل سپاهیان خصم را از دست دادند.

ناگاه تیری بر ابراهیم رسید. ابراهیم از است بر زمین افتاد. اصحاب عیسی سر ابراهیم را بریدند نزد عیسی بردند. عیسی سر بر سجده نهاد و شکر بجای آورد قتل ابراهیم در سال 145( ه.ق) روز دوشنبه ذیحجه واقع شد.

زمانی که سر ابراهیم را برای او آوردند منصور چون ابراهیم را نگریست سخت گریست اشک بر گونه های او جاری شد و گفت: به خدا سوگند که دوست نداشتم کار تو به اینجا منتهی شود. پس دستور دادکه آن سر را برای پدرش به زندان ببرند .چون عبدالله سلام نماز را داد نگاه کرد سر فرزند خود ابراهیم را دید سر را بگرفت و بر سینه چسبانید و گفت: ای نور دیده من ابراهیم خوش آمدی خدا ترا رحمت کند.[21])

بنوشته ابوالفرج اصفهانی علویانی که در زندان منصور بسر می بردند جز تنی چند از آنان بقیه بقتل رسیدند  و بنوشته وی زندان را بر سر آنان خراب کردند.)[22]

انگیزه اصلی این قیامها در دست گرفتن حکومت و احقاق حقوق از دست رفته علویان و امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حکومت ظلم و جور عباسی بوده است. هدف بیشتر این قیامها و افرادی که آن را همراهی می کردند اهداف اصلاحی بود،

عوامل ناکامی قیام نفس زکیّه و ابراهیم

عوامل سیاسی: دلیری و اعتماد به نفس که منصور از خود نشان داد و مقدّمات و ابزارهایی که برای پیروزی به کار گرفت و زیرکی و هوشمندیی که بدان متّصف بود و نبوغ سیاسی و نظامی که بدان مشهور بود نخستین عاملی بود که موجب شکست جنبش این دو برادر شد. منصور وقتی با قیام روبه رو شد خودرایی پیشه نکرد، بلکه همواره در همه جا به شور و رایزنی پناه برد. او با نزدیکان و یاران خود باوجود اختلاف و ستمها و مراتب و آگاهی های آنان مشورت می کرد. در حالی که محمد نفس زکیّه و ابراهیم به خبرگان و صاحب نظران تکیه نکرده بودند. بلکه اغلب نظر ناآگاهان را می پذیرند. همین عامل به بدترین نتایج انجامید منصور میان آنان و مردم خراسان و کوفه مانع ایجاد کرد.[23]

یکی دیگر از عوامل شکست جنبش محمد نفس زکیّه و برادرش ابراهیم آن است که خلیفه منصور میان آنان ومردم خراسان وکوفه مانع ایجاد کرد. خراسان سرزمینی مستعد بود که محمد نفس زکیّه می توانست در آنجا یاران و هوادارنی بیابد موالی خراسان و فارس برای پذیرش مذهب شیعه آماده تر و مستعدتر بودند و منصور این حقیقت را دریافته بود. در نتیجه صلاح دید خراسان را به صورت دایره ای بسته درآورد و بر گرد آن دیواری آهنین کشد که جلوی داعیان محمد نفس زکیّه را بگیرد.

 عوامل اقتصادی: نخستین عامل اقتصادی این بود که نفس زکیّه قیام خود را در مدینه منوّره ، اعلان کرد در عین حال عایدات اقتصادی آن شهر چندان محدود است که نمی تواند یک کانون انقلاب و یک پایگاه نظامی باشد حتی مدینه برای اینکه پایتخت دولت اسلامی باشد شایستگیهای لازم را نداشت. بدین سبب بود که علی بن  ابیطالب(ع) به جای مدینه کوفه را پایتخت خود ساخت.[24]

عوامل نظامی: یکی از عوامل شکست جنبش محمد نفس زکیّه و ابراهیم ناکارآمدی برنامه های نظامی آنان بود.

عوامل اجتماعی: تعصب در شکست قیام محمد و برادرش نفش بسیار مهمی داشت.

دورانی را که امام موسی کاظم (ع) د رآن زندگی می کرد مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکام عباسی از منصور تا هارون بود منصور شمار فراوانی از علویان را به شهادت رساند شمار بیشتری از آنان در زندان های او در گذشتند.[25] این هوشیاری برای امام موسی کاظم (ع) و شیعیان آن حضرت بود تا سخت مراقب خود بوده با رعایت اصل تقیّه به پاسداری از اسلام اصیل بپردازند. شیعیان خلافت عباسی را غاصبانه دانسته به امامت امام خود معتقد بودند و سهم مال خود را نزد امام یا وکلای ایشان می فرستادند و به صورت مشخص برای براندازی عباسیان تلاش نمی کردند همین امر سبب شد تا ایمنی بیشتری در مقایسه با گروههایی مانند زیدیه داشته باشند.[26]

ادامه دارد...


91/2/4::: 9:6 ص
نظر()
  
  

 

مقدمه :     ارتباط و
برخورد پسران و دختران، امری اجتناب ناپذیر است زیرا بدیهی است که در جامعه نمی شود
دیوار و حائلی بین دو جنس کشید. هنگامی که از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعی
و آسیب زا یاد می شود، منظور روابط پنهانی، غیرعادی و ناپخته ای است که به دور از هرگونه
شناخت کافی بوده و به صورت هیجانی، تخیلات و رؤیاهای غیرواقعی صورت می گیرد. دختران
و پسرانی که به منظور جلب توجه جنس مخالف و با هدف دوست یابی از بین آنان، افرادی مانند
خود را می یابند و روابط نامتعادلی برقرار می کنند، معمولا در نهایت با احساس سرخوردگی
و بیهودگی و نیز احساس بیزاری از خود به خانه باز می گردند.    غریزه جنسی، غریزه ای نیرومنداست که هر چه بیشتر
اطاعت شود، سرکش تر می گردد؛ همچون آتشی که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله ورتر
می شود.تعالیم انسان ساز اسلام، این نوع روابط را نهی می کند نه اینکه زنان و دختران
را از جامعه طرد نماید و از هرنوع حضور و فعالیت های آنان و برخورد و ارتباط زنان و
مردان جلوگیری کند.  بلکه برای آن حدودی قائل
باشند.    

 برخی معتقدند باید آشنایی و صمیمیت
پیش از ازدواج وجود داشته باشد تا دو فرد یکدیگر را به خوبی بشناسند و پس از آن زندگی
مشترک را شروع کنند اما باید بگوییم که عشق واقعی و علاقه مندی حقیقی بین دو جنس ،
زمانی ایجاد می شود که دو فرد ارتباط خود با یکدیگر را به سادگی تزلزل پذیر ندانند؛
از سوی دیگر هر یک برای جلب نظر دیگری دست به رفتار نمایشی نزنند.      غیر از فرهنگ منحرف غرب آن‌هم در دهه‌های اخیر،
در تمامی فرهنگ‌ها و ملت‌ها، ارتباط میان زن و مرد بیگانه کم‌وبیش نابهنجار و غیرمتعارف
شمرده می‌شود. از اقوام باستانی گرفته تا ادیان گوناگون و جوامع بشری امروزی، هرکدام
قوانین و ضوابطی را برای ارتباط بین زن و مرد درنظر می‌گیرند و تعامل خارج از آن ضوابط
را ممنوع می‌دانند.در این تحقیق سعی شده است تا برخی از آسیبهای فردی و اجتماعی دوستیهای
دختر و پسر بررسی شود و با شناخت کامل آسیب ها، زمینه ها و راهکارهای علمی و تخصصی
با این انحراف ارائه گردد. برای بررسی این معضل با سؤال هایی روبرو هستیم: 1 - چه نوع
روابطی، معضل اجتماعی به شمار می رود؟ -2چه آسیب هایی دراین زمینه جوانان ما را تهدید
می کند؟ 3 -     سعی داریم پاسخگوی این سئوالات
باشیم. تعریف رابطه دختر و پسر1. مراد از روابط دختر و پسر، رابطه ای است که خود رابطه،
هدف است و مقدمه چیز دیگری نیست. رابطه ای که خود رابطه هدف نیست، همانند رابطه و معاشرت
دختر و پسری که نسبت خویشاوندی دارند و یا رابطه علمی، شغلی و اقتصادی بین دختر و پسر،
اشکالی ندارد.2. در این رابطه، جنسیت طرفین، موضوعیت دارد؛ یعنی نگاه آن دو به هم،
جنسیتی است.3. دراین رابطه، احساسات و عواطف طرفین، حرف اصلی را می‌زند.4. در این رابطه،
یک در هم تنیدگی بین غریزه جنسی و قوای عاطفی طرفین وجود دارد و تفکیک آن دو در بسیاری
از مواقع، امکان‌پذیر نیست.پس منظور ما از رابطه و دوستی دختر و پسر، «رابطه ای است
صمیمانه و گرم و اغلب پنهانی که احساسات و عواطف طرفین در این ارتباط، دخالت جدی دارد
و نگاه آن دو به هم، نگاه جنسیتی باشد؛ نه نگاه پاک انسانی و اغلب از طریق دیدارهای
مخفیانه، رد و بدل کردن نامه، تلفن و ... ایجاد می گردد»

.سه دیدگاه در باره رابطه دختر و پسر وجود دارد:

 

1. دیدگاه افراطی؛

در این نگرش، هر گونه ارتباطی با جنس مخالف، آزاد و بدون مانع
است(رویکرد لیبرالیستی).فروید و پیروان وی مدعی هستند که اخلاق جنسی کهن، بر اساس محدودیت
و ممنوعیت است و تمام مشکلات بشر به دلیل ممنوعیت ها، محرومیت ها، ترس ها و وحشت های
ناشی از این ممنوعیت هاست که در ضمیر باطن بشر جایگزین شده است. برتراند راسل نیز همین
مطلب را اساس قرار می دهد و در کتاب «جهانی که من می شناسم»، می گوید: «اگر از انجام
عملی [رفتار جنسی] زیانی متوجه دیگران نشود، دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم»

2. دیدگاه تفریطی؛

 بر پایه این رویکرد،
هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف، مردود و مورد نکوهش می باشد. این دیدگاه، نقطه
مقابل دیدگاه افراطی است.راسل در جای دیگر می گوید: «پدران کلیسا از ازدواج به زشت‌
ترین صورت یاد کرده اند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد. بنابراین، می‌گفتند:
ازدواج که عمل پستی شمرده می شد، بایستی منعدم شود»

3. دیدگاه اعتدالی؛

بر اساس این دیدگاه، نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و
نه محدودیت و منع هر گونه رابطه؛ بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف، در یک چهارچوب [Context] مشخص، تعریف شده است. آسیب شناسی روابط دختر و پسر:روابط
دختر وپسر دارای آفت ها وآسیب های اجتماعی جبران ناپذیری است که به ذکر چند نمونه از
آنها می پردازیم:1. سرکوب شدن استعدادها    
یکی از مهم‌ترین عواملی که با وجود رشد نیروهای جسمی، فکری و روحی نوجوان، مانع
از به جریان افتادن صحیح و اصولی آنها و تأمین سعادت آینده او می‌شود، تسلّط میل جنسی
بر وجودش می‌باشد. عدم کنترل این میل، سبب می‌شود که تمام حواسّ و توجّهات انسان و
تمام قوای جسمی و مغزی او معطوف هوس‌بازی‌ها شود و اگر عملاً هم موفق به هوس‌بازی نگردد،
تمام فکر و ذهن او به وسیله این خیالات و افکار، اشغال شده و او مجالی برای انجام کار
دیگری و شکوفایی اندیشه و استعدادش پیدا نمی‌کند. این شعله ای که در سراسر وجودش زبانه
می‌کشد، تمام تر و خشک را با هم می‌سوزاند و شکوفه‌های تازه دمیده در گلزار شخصیت معنوی‌اش
را طعمه آتش سوزان می‌کند.2. افت تحصیلی یا رکود علمی     این گونه روابط، باعث می شوند که دو طرف تمام
فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی خود کنند و این
بزرگ ترین مانع برای رشد و ترقی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش، نیازمند تمرکز نیروهای
فکری و روحی است.3. ایجاد جو بدبینی     اغلب
این گونه دوستی ها و روابط، به ازدواج منتهی نمی‌شود و اگر هم به ازدواج بینجامد به
علت بدبینی و سوء ظن طرفین نسبت به هم به طلاق منجر می شود. پسر با خود می گوید: دختری
که به راحتی با من رابطه نامطلوب و نامشروع برقرار کرد، از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار
نیست. بنابراین از کجا معلوم که پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری هم طرح دوستی نریخته
باشد و از کجا که در آینده و پس از ازدواج با من، با دیگری ارتباط برقرار نکند؟ دختر
نیز همین تصور را نسبت به پسر خواهد داشت. بنابراین، این گونه ازدواج ها، پایدار نخواهد
بود و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی می گردند.«بر اساس یک یافته پژوهشی
در آمریکا، زوج هایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی می کنند، زندگی زناشویی آنها
با مشکلات فراوانی رو به رو است و منجر به طلاق می شود. طبق تحقیقات، افرادی که پیش
از ازدواج با یکدیگر رابطه داشته اند، بعد از ازدواج، در حلّ مشکلات خود عاجزند؛ زیرا
که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. طبیعت ارتباطات آزاد، این است که زوجین چندان
انگیزه ای برای حل درگیری ها و حمایت از مهارت های خود ندارند..

 4. اضطراب، تشویش و
احساس نگرانی   در دوستی های موجود بین دختران
و پسران، از آن جا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر و مادر یا جامعه برای ممانعت از
برقراری این دوستی ها وجود دارد، این گونه دوستی ها، با مخاطرات روانی گوناگونی، مانند
اضطراب و تشویش همراه است.وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که
توسط پسر، برای فاش کردن روابطش با دختر صورت می گیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر
را به دنبال دارد.بنابراین، وجود چنین دلهره ها و اضطراب هایی که گاهی لطمه های جبران‌ناپذیری
بر جسم و روان انسان وارد می‌کند، از آسیب های جدی این گونه روابط است.همچنین هیجانات
کاذب، مثل خیال ازدواج، خوش‌بختی و در نتیجه، شکست روحی ، قربانی شدن دختران به خاطر
از بین رفتن آبروی آنها و خانواده‌شان و حتی اقدام به خودکشی از دیگر آسیب‌های این
نوع ارتباط است )

5 . فقدان شناخت درست و واقع‌بینانه  

 کسانی که مدعی‌اند که
این گونه روابط و دوستی ها با انگیزه ازدواج شکل می گیرد، با کمی دقّت، در خواهند یافت
که روح حاکم بر این گونه دوستی ها، عاقلانه و از سر اندیشه نیست؛ بلکه در آغاز و یا
پس از مدتی، تنها عامل ادامه روابط، میل و کشش جنسی خواهد بود.امام علی علیه السلام
می فرماید: «حُبُّ الشّیءِ یُعْمی وَ یُصِمُّ؛ دوست داشتن چیزی [آن هم ناآگاهانه و
از سر هیجان و احساسات]، انسان را کور و کر می‌کند». «وابستگی‌هایی که بین دختر و پسر
ایجاد می‌شود، مانع گزینش صحیح و دقیق برای شریک آینده زندگی می‌شود و از آن جا که
دختر یا پسر به فردی خاص وابسته شده، تمام نیکی‌ها، خوبی‌ها، زیبایی‌ها را در فرد مورد
علاقه خود می‌بیند و دیگر توان مشاهده عیوب احتمالی طرف مقابل را ندارد؛ زیرا از روی
علاقه و از پشت عینک وابستگی، به طرف مقابل نگاه می‌کند؛نه با نگاه نقادانه و بررسی
کننده ای که تمام نقاط ضعف و قوت او را در ترازوی حقیقت بین، مورد دقت و مشاهده قرار
دهد»دوستی و ارتباط احساسی و غیرعاقلانه قبل از ازدواج، راه عقل را مسدود و چشم واقع‌بین
انسان را کور می سازد و اجازه نمی دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته
شود. این نوع انتخاب ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام می گیرد، به دلیل
نبود شناخت عمیق و واقع بینانه، اگر هم به ازدواج منتهی گردد، زندگی مشترک را تلخ،وآینده
را تیره و تار می سازد

6 . محرومیت از ازدواج پاک    هر انسانی در سرشت و نهاد خویش، به دنبال پاکی
و نجابت است. دخترانی که در پی روابط آلوده هستند، در حقیقت، پشت پا به سرنوشت خود
زده اند و این امر، باعث می شود که آنان به جرم آلودگی به این روابط، شرایط ازدواج
پاک را از دست بدهند و اگر به وسیله این گونه روابط ناسالم، در ازدواج پسران نیز تأخیر
ایجاد شود دختران بیش از پسران، در معرض این آسیب قرار می‌گیرند.دخترانی که به خاطر
برقراری روابط دوستی و به اصطلاح خودشان پایبند بودن بر روابطشان،از ازدواج با فرد
دیگری که به خواستگاریشان می آید ممانعت می کنند. «روابط دختر و پسر، بیش از آن که
مفید باشد، تهدید کننده نهاد خانواده در جامعه به شمار می‌آید. با نگاهی به آمار می‌توان
دید که آمار طلاق در بین کسانی که قبل از ازدواج، ارتباط‌های دوستانه داشته‌اند، بالاتر
است. از طرفی آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع، بیشتر از آن که معرفت‌ساز
باشد، فروزنده هوس‌ها و معرفت‌سوز است

7. عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده  

  این گونه روابط و دوستی
ها، معمولا به انگیزه تفنّن و سرگرمی شکل می گیرد و در خلال آن از خودباوری و زودباوری
دختران، سوء استفاده می‌شود. متأسفانه در بسیاری از موارد، تفاوت عشق و هوس، دیده نمی
شود. عشق حقیقی و پاک، با هوس های آلوده و زودگذر، تفاوت جوهری دارد. برخی از این روابط
که مبتنی بر هوسرانی و سرگرمی است، پس از مدتی، رو به سردی و افول می نهد. جاذبه و
دل‌ربایی ها، مربوط به روزها و ماه های اول دوستی است؛ ولی دیری نمی پاید که این روابط،
عادی شده، به جدایی می‌کشد. حس تنوع‌طلبی انسان از یک طرف و فقدان عامل بازدارنده از
طرف دیگر، باعث می شود که برخی سراغ ازدواج و تشکیل خانواده نروند. جامعه ای که از
تشکیل کانون خانواده استقبال نکند، هیچ گونه ضمانتی برای رشد و شکوفایی فضایل انسانی
در آن وجود ندارد

.8 . انحطاط اخلاقی  

  شکل‌گیری شخصیت انسان،
تابع نوع رفتار کسانی است که با آنها رفت و آمد دارد. بنابراین، نوع دوست در تعیین
سرنوشت و ساختن حقیقت انسان، بسیار مهم است. ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی از همین دوستی
ها و روابط، ناشی می شود که سبب سقوط انسان در گناه و معصیت می گردد. ما نمونه بارز
آن را در جوامع غربی شاهدیم. طبق آمار، در دهه 1990، از هر سه کودک آمریکایی، یکی نامشروع
بوده است و از همین روست که انحطاط اخلاقی در غرب، باعث نگرانی شده است. دوستی ها و
روابط نا‌مطلوب دختران و پسران، بزرگ‌ترین مانع رشد و کمال انسانی است. دوستی های غیر
صحیح، باعث می گردد که دختران و پسران به صورت ابزاری درآیند که هر روز، تغییراتی در
آرایش، پوشش، حرکات و... داشته باشند و این، چیزی جز مشغول شدن به کارهای بی‌ارزش و
دور شدن از هدف اصلی و شناخت خود و شکوفایی خلاقیت ها و عقب ماندن از قله کمال نیست.
در این صورت، انسان به دنبال خواسته های دیگران است و خودش را فراموش می کند.

9. احساس گناه    :

شکی نیست که ما در جامعه‌ای دینی زندگی می‌کنیم که اکثریت مردم
از آموزه‌های دینی و اخلاقی متأثر هستند و به آنها احترام می‌گذارند. گرچه ممکن است
هر فردی سال‌های اول زندگی و نسبت به برخی از دستورات دینی، اطلاع دقیقی نداشته باشد،
ولی به طور ناخودآگاه و به تدریج، به بسیاری از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی جامعه دینی،
آگاهی پیدا می‌کند. اظهار محبت و طرح رابطه دوستی با جنس مخالف، از رفتارهایی است که
جامعه دینی و ارزشی، آن را نمی‌پسندد و به آن خرده می‌گیرد و اگر اندک دقتی در متون
دینی و سخنان رهبران دینی صورت گیرد، روشن می‌شود که ارتباط با جنس مخالف، از چارچوب
و قوانینی خاص برخوردار است و آزاد و بدون محدودیت - آن گونه که در جوامع غیردینی شیوع
دارد و به عنوان یک ارزش تلقی می‌شود – نیست؛ بلکه نگاه اسلام به این گونه ارتباط‌ها، منفی است و همه به ویژه جوانانی
را که در اوج غریزه جنسی هستند، از ایجاد ارتباط عاطفی و احساسی با جنس مخالف، نهی
کرده است. نکته قابل توجه آن است که آسیب‌پذیری جوانانی که به ارزش‌های دینی و اخلاقی
احترام می‌گذارند و به آنها پای‌بند هستند درصورت دچار شدن به این مشکل، بیشتر است
و آنان به خاطر آشنایی بیشتری که با دستورات دینی و اخلاقی دارند، بیشتر در معرض احساس
گناه شدید و پیامدهای منفی آن قرار می‌گیرند. 10ـ خیانت به همسر آینده  

   اغلب دختر و پسرهایی
که با هم ارتباط دارند و نامشروع به برخی از نیازهای روانی و جسمانی‌شان پاسخ می‌دهند،
با هم ازدواج نمی‌کنند و پس از پایان دوره ای که با هم مرتبط بودند، با شخص دیگری ازدواج
می‌کنند و این، خیانتی به همسر آینده‌شان می‌باشد. همه سرمایه‌های جسمی، روانی و معنوی
دختران و پسران، از آن همسر آینده‌شان است و آنان حق ندارند برای افراد دیگری که از
سر فریب و تفنن با او دوست شده‌اند این سرمایه را هزینه کنند؛ امّا متأسفانه برخی این
خیانت را مرتکب می‌شوند و با ارتباط نامشروع با دیگران حقوق همسر آینده خویش را از
بین می‌برند که این عمل، کانون گرم خانواده را در معرض تهدید قرار می‌دهد).


91/1/26::: 10:18 ص
نظر()
  
  

تأملی بر روابط دختر و پسر در جامعه دینی

دانشجوی سال آخرم، دو سال پیش با پسری در دانشگاه آشنا شدم، مشترکات زیادی از نظر فکری و سلیقه ای داشتیم در آغاز قرارمان ارتباط کلامی و تلفنی و گاهی دیدار در گوشه و کنار دانشگاه بود. بعد از مدتی این ارتباط در خارج از دانشگاه ادامه یافت گاهی در پارک و گاهی در سینما و ... قرار ملاقات می گذاشتیم. از هر فرصتی برای تجدید دیداری استفاده می کردیم. روابط ما روز به روز عاطفی تر می شد. تا اینکه یک روز درباره ازدواج با من صحبت کرد. خیلی خوشحال شدم که او هم قصدش از این روابط (مثل من) ازدواج است. از آن روز به بعد گفتگوها و ارتباطات ما با هدفی مشخص و آرزوها و امیدها و قول و قرارها و اینکه کی و چگونه با خانواده مان در میان بگذاریم، چه تغییرات و تحولاتی در خود و زندگی آینده مان ایجاد خواهیم کرد.

هیجان و نشاط با هم بودنمان بقدری ذهن و زندگی مرا به خود مشغول ساخته بود که به هنگام  خواب و مطالعه کتابهای درسی و در جمع خانواده و دوستان و به هنگام خوردن غذا و تماشای تلویزیون حتی سر جلسات امتحانی یاد و نام و چهره و حرکات و حرفهای او در ذهنم مرور می شد. شب ها را به امید دیدار او صبح می کردم. حسابی دلبسته و وابسته شده بودم. با خانواده ها در میان گذاشتیم حالا به راحتی با هم ارتباط داشتیم چرا که هم هدفمان ازدواج بود و هم مجبور نبودیم پنهانی با هم رابطه داشته باشیم. گاهی به منزلشان می رفتم و خواهر و مادر همسر آینده ام از من پذیرایی می کردند. ماجرای دوستی مان را والدین او فهمیده بودند. و می دانستند که ما حدود دو سال با هم روابط عاطفی و پنهانی داشته ایم. زمان به سرعت سپری شد.

ادامه دوستی ها نه برای من و نه برای والدینم قابل تحمل نبود و می بایست از بلاتکلیفی خارج می شدم. با درخواست من قرار شد جلسه خواستگاری برگزار شود. روز موعود فرا رسید. از چند روز پیش با خوشحالی و شادابی تدارک دیدیم. همه چیز آماده بود. صدای تیک تاک ساعت منزلمون با ضربان قلبم مسابقه گذاشته بودند. شور و هیجان وجودم را در برگرفته بود. صدای زنگ تلفن طبق معمول مرا به سوی گوشی تلفن پرتاب کرد. دوست پسر سابقم را، حالا به عنوان همسر آینده و همیشگی تداعی می کردم. صدای او بود با شور و شیدایی تمام پرسیدم پس کجایید. چرا دیر کردید؟ با ناله ای سرد گفت: والدینم با ازدواج ما مخالفند تمام وجودم سرد شد. دست و پایم نای حرکت نداشتند. با صدای لرزان گفتم: چرا چی شده؟ گفت: مادرم میگن دختری که حدود دو سال با تو دوست بوده و گاهی تا ساعاتی از شب را در پارک و سینما و کوچه و خیابان بوده و روابط احساسی و عاطفی داشته از کجا معلوم با دیگران هم نداشته و نخواهد داشت.

عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.

او به گونه ای صحبت می کرد که گویی با شکی که والدینش در دلش کاشته بودند، دلزده و نگران شده بود. گوشی را گذاشتم از آن روز لحظه ای روی خوش ندیدم. هر روزم اشک بود و ناله و گوشه گیری و از هیچ چیز لذت نمی بردم. هر کس به من می رسید سرزنشم می کرد. یاد حرفهای عاشقانه و هدیه ها و وعده ها و قرارها و با هم بودنها و خنده ها و شادیهایی که طی دو سال با هم داشتیم عذابم می داد. دچار افت تحصیلی شدم. ادامه تحصیل برایم ممکن نبود. دوستانم از من فاصله گرفتند. حوصله هیچ کس را نداشتم. نسبت به نماز و حجاب سست بودم، سست تر شدم. و امروز از آن همه شادی و نشاط و هیجان و گفتگوهای طولانی با او غم و اندوه و دلشوره و احساس حقارت و تنهایی برایم باقی مانده بود.

روابط دختر و پسر

این ماجرای تلخ، یکی از هزاران نمونه ای است که همه روزه در گوشه و کنار جامعه بزرگمان روی می‌دهد، چرا؟

چرا مشاوران، شاهدان، و پدران و مادران این همه داستانها و سریال های تلخ و تکراری را در زندگی دیگران و اطرافیان خود شاهدند، بدون اینکه پند و عبرتی برای گروههای بعدی باشد، باز از همان سوراخی گزیده می شوند که گروههایی قبلی گزیده شده‌اند. بیایید با هم مروری کوتاه داشته باشیم به آثار و عوارض اینگونه روابط، و نیز بازکاوی روابط گروههای غیر همجنس، باشد که زمینه های پیشگیری از حوادث تکراری مذکور فراهم آید.

پیامدهای روابط دختران و پسران

یکی از پیش نیازها و کلیدهای موفقیت و آرامش در زندگی، آشنایی با روانشناسی ارتباطات و آگاهی از فنون و تکنیک های ارتباطی با گروههای مختلف اجتماعی بویژه گروه غیر همجنس می باشد.

عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.

گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.

بنابراین بازکاوی و تبین روابط دختران و پسران یکی از ضروریات بسیار مهم جامعه امروز ما به شمار می آید.

سه نوع رابطه

در یک تقسیم بندی کلان سه نوع رابطه در جامعه امروز مابین گروههای غیر همجنس مشاهده می شود:

1- گروهی که بدون شناخت از مهارتهای ارتباطی و صرفاً با انگیزه های عاطفی، احساسی و البته با هدف ازدواج وارد عرصه روابط با جنس مخالف شده و با انگیزه‌ی شناخت بیشتر و آمادگی بهتر برای زندگی برتر! بر گستره و گرمی روابط می افزایند. و در این مسیر دیدارهای روزانه، گفتگوی تلفنی شبانه، پیامک‌های مستمر عاشقانه! و آرزوها و رؤیاهای کودکانه همه ذهن و زندگی دو طرف بخصوص، دختران را که عاطفی‌تر و زود باورترند را در برگرفته و در توهماتی افسانه ای فرو می غلتند. اما دیری نمی پاید که واقعیت ها چهره خشن خود را نمایان ساخته و واقعه تلخ مذکور بارها و بارها تکرار می شود.

فرایند معیوب مذکور زمانی رخ می دهد که دختر و پسر می توانند بدون طی کردن راههای پرخطر، بعد از تحصیل شرایط ازدواج، از طریق یک رابط واسط مجرب و متعهد که ازدواج کرده و در روابط زناشویی، فردی موفق و خوشبخت می باشد استفاده کرده و به راحتی می توانند فرد را هم تا حدّ هشتاد درصد شناسایی کنند. بدون اینکه دامنه حرارت علاقه و شور و هیجان ارتباط بین آنها گسترش یافته و دلبستگی موجب به حاشیه رانده شدن عقل در تصمیم گیریها شود؛ همسر آینده خود را بهتر و دقیق مورد شناسایی قرار دهند. البته بعد از شناخت کلیات و تأیید رابط و واسط و خانواده شان، در نشست ها و روابط سالم و آشکار (و نه پنهان) در منزل و منظر والدین دختر، جزئیات هم روشن شده و گام های محکم و مطمئن خود را به سوی ازدواجی پایدار و ماندگار و عشقی مبتنی بر عقل (و نه احساسی ناپایدار و کودکانه) بر می دارند.

2- گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.

این گروه ممکن است روزهای آغازین نسبتاً خوشی را با هم سپری کنند. اما وابستگی و علاقه ی توأم با تماسهای تلفنی، پیامک های مهیج و گفتگوها و دیدارهای پرخاطره تبادل هدایا و احساسات، این دوران را به فرآیندی غیرقابل بازگشت تبدیل نموده و دختر و پسر بدون تماس با یکدیگر (به شکل‌های مختلف) دچار نوعی احساس کمبود، کلافگی، بی حوصله شده و استرس و اضطراب و نگرانی، خوراک روزانه شان می شود.

پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

این گروه بدلیل غیر همجنس بودن نمی توانند برای همیشه دوستی خود را ادامه بدهند. چرا که بعد از ازدواج پسر یا دختر با فرد دیگری، قطع رابطه قطعی شده و طرفی که شاهد این ازدواج است، دنیایی پر از درد و حسرت و اندوه و احساس حقارت خواهد داشت. و آنکه ازدواج می کند، گاهی همسرش را با دوست غیرهمجنس خود مقایسه نموده، بین آن رؤیاهای شیرین و این واقعیت های نسبتاً تلخ و گزنده، گرفتار شده و زندگی را بر خود و همسرش تیره و تاریک نموده و با مرگ عاطفی(طلاق غیررسمی) هم آغوش می شوند.

روابط دختر و پسر

هر چه دوستی های قبل از ازدواج بیشتر و گسترده تر، درگیریها و تنش های بعد از ازدواج بیشتر، پس هیچ آدم عاقل و دوراندیشی به دوستی ها و در واقع دشمنی های قبل از ازدواج تن نمی دهند. این گروه نیز همچون گروه اول از نظر فعالیت های درسی دچار افت تحصیلی شده و به لحاظ روحی و روانی از بی ثباتی و ناآرامی و افسردگی رنج می برند. خوشی های کودکانه ی خیابانی. و تلفنی و ... به سرعت به پایان می رسد و زمستانی سرد و پر درد و حسرت فرا می رسد. از نظر اجتماعی نیز بین دوستان، آشنایان و خویشان، شکست سختی را متحمل شده و نگاه دیگران به این گروه، نگاهی توأم با بی اعتمادی و بدبینی خواهد بود.

به لحاظ اخلاقی بی مبالات و نیز در بعد اعتقادی دچار تردید و دودلی در انجام فرایض دینی می شوند. چرا که همواره احساس گناه (رابطه عاطفی، شخصی، تحریک آمیز با نامحرم از نظر شرعی حرام و از نظر روانشناختی باعث خود کم بینی و بی ثباتی و استرس می شود) نموده و خود را در انجام تکالیف شرعی، سست و شکست خورده تلقی می کنند.

3- گروه سوم دختران و پسرانی هستند که دوران خوش دوستی های قبل از ازدواجشان بسیار وحشتناک‌تر و سیاه‌تر به پایان می رسد. که در این اجمال (به جای نقل دهها حادثه و رویداد واقعی که در آرشیو نگارنده پرونده پر حجم و سنگینی را تشکیل داده است) پیامدهای شوم و ناگوار این نوع دوستی ها را با تأکید بر خلاصه چند نمونه حادثه مرور می کنیم.

* دختری بعد از افشا شدن اهداف پلید دوست پسرش! تصمیم به قطع رابطه می گیرد. اما پسر با تهدید، خواهان ادامه روابط می شود. دختر امتناع می کند. پس با همدستی دوستانش، دوست دخترش را ربوده و یک هفته در زیر زمین منزلی مورد آزار و اذیت قرار داده و رهایش می کنند و از تمامی صحنه ها عکس و فیلم گرفته و دخترک را تهدید می کنند که اگر ماجرا را با کسی یا کسانی در میان بگذارند و دردسر ایجاد کند، با تکثیر و توزیع تصاویر مذکور در سطح محله و شهر، آینده اش را به تباهی می کشند. این، همان کسی بود که روز و شبی را بدون ارسال پیامهای عاشقانه و دیدارهای عاشقانه! با دوست دخترش سپری نمی کرد. قلب های تیرخورده و هدایای گاهی گرانقیمت و گردش ها و تفریح های پر از احساس و هیجان را از اصلی ترین برنامه های زندگی خود می دانست.

سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.

* پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

* دختر جوانی، بعد از مطمئن شدن از اینکه دوست پسرش با دختر دیگری طرح دوستی ریخته. در پی تعقیب برآمد،  آنان را در پارکی در حال قدم زدن دیده به خانه بازگشت درِ اطاقش را از داخل قفل کرد و گاز شهری را باز کرد و ...

* خانم جوانی با نگارنده (به عنوان مشاور خانواده) تماس گرفت و گفت: بر اساس توصیه ها و گفته های شما و معیارهایی که برای انتخاب همسر به من داده بودید. با جوانی با فرهنگ و با اصالت ازدواج کردم دو سالی است که با هم زندگی می کنیم. زندگی خوب و خوشی داریم. امّا چند روزی است که زندگی آرام و شیرینم در گرداب ناآرامی و تلخی فرو افتاده است. سر و کلّه دوست پسری که قبل از ازدواج با او مدتی رابطه عاطفی و کلامی داشتم، پیدا شده و با تهدید و ارعاب می گوید اگر با من نباشی تمامی خاطرات و با هم بودن هایمان را به همسرت خواهم گفت، چه کنم؟

سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.

این دوستی ها چه به ازدواج منجر شود و چه به جدایی ختم شود در هر دو صورت آثار و عوارض تلخ و گزنده و سیاهی را در بر دارد. لذا هیچ آدم عاقلی به صرف گذران چند روز به اصطلاح خوش امروز، فرداهای خود را تیره و تباه نمی کند.


91/1/23::: 9:0 ص
نظر()
  
  

 

 
بشر مخلوق بسیار کوچکی است. نه!؟
پس نگران مسائل نباشید و هر لحظه را غنیمت بشمرید و به علایق خود برسید.
دید و ذهنتان را باز کنید و نگران مسائلی که آزارتان می دهند نباشید
عشقتان را غنیمت شمرده و سلامت و آرام زندگی کنید
همیشه با استقبال از یک روز جدید خوشحال باشید....
از آفتاب لذت ببرید
همیشه نیمه پر لیوان را ببینید.

91/1/20::: 9:49 ص
نظر()
  
  

 

بهاران خجسته باد

لحظه تحویل سال به یاد تمامی شهدا مخصوصا

شهید احمدی روشن باشید

روحشان شاد

 

Click for larger version


90/12/20::: 1:56 ع
نظر()
  
  
<   <<   21   22