سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :44
بازدید دیروز :105
کل بازدید :197920
تعداد کل یاداشته ها : 106
103/2/13
11:16 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مرتضی احمدی کشتلی[210]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی فرهنگی هنری و عامیانه لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) کوچ بلاک -وبلاگ کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد بیرجند(کوچ نوفرست) ###@وطنم جزین@### قیدار شهر جد پیامبراسلام دفتــر ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید گل باغ آشنایی پایگاه فرهنگی شهید علی پور وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) داروخانه دکتر سلیمی ►▌ استان قدس ▌ ◄ جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی منجی بشر عشق الهی ساعت یک و نیم آن روز خاطرات دکتر بالتازار .: شهر عشق :. منادی معرفت پیامنمای جامع رویاهای خیس بادصبا ایران اسلامی سایت روستای چشام $$$$دوست$$$$ مهاجر ابـــــــــــرار ستاره سهیل پارسی نامه زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده) حرم الشهدا سربازها حمله کلبه تنهایی خاکیهای آسمانی پا توی کفش شهدا عشق عشق پنهان بسیج اساتید استان تهران -پیروان ولایت درست و غلط سیاه مشق های میم.صاد بهشت بهشتیان سحر یه دختره تنها کلبه تنهایی اینجا گرانیگاه است شاخابه عشق شعر و رباعی ظهور دانلود گلچین مداحی فدائیان ولایت راه کمال معماری السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) طوبای محبت بصیرت110 یار درونی کلبه دوستان نوری چایی_بیجار هیئت یاحسین منتظران مهدی(عج) برات محمد هدایتی .::پایگاه اطلاع رسانی"هیئت زینبیون"محفل بسیجیان و رهروان شهدا::. ترنم عفت زن و مرد داش هادی y divouneh عدالت جویان نسل بیدار وبلاگ شخصی مرتضی صادقی صراط بچه های خاکریز مبادا روی لاله پا گذاریم واعظ خویش مطالب طنز ، SMS مناسبتی ، نرم افزار و ... delshekasteh انان که خاک را به نظر کیمیا کنند کوثر ولایت مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ 14خورشید آسمان آبی کوچه باغ ...دختر روستا... حوالی نور انسان جاری1 هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه .....خداحافظ رفیق ME&YOU او رفت .فقط همین...... عاشق دیونه عشق نمکی سلام خوش امدید نـــابترینـــــــــــــــــها شهدا مطلع مهرورزی ومحبت فانوس ღمن وتوღ اللهم صل علی محمد و آل محمد ستاره سوخته * امام مبین * خدایا عاقلی مودبم فرمای... ..::منتظر بیداری::.. برازجان موزیک *تحلیل* بچه هیئتی پاسدار اسلام نه دی 88 شهدا شرمنده ایم درجست وجوی حقیقت گل نرجس پایوند جوک و خنده دو بال پرواز دهاتی دکتر علی حاجی ستوده خورشید بصیرت پیروان ولایت یاوران نماز ببین چی میگم عاشقی -3 جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira وبلاگ روستای کشتله والتین والزیتون کمترین بنده ایران من عشق صفا صمیمیت محبت دنیای زیبا ahoobanoo دالاهو منتظر پایگاه اطلاع رسانی روستای قتلیش شهید حمید رضا نفیسی plantpathology مرتضی احمدی کشتلی Chamran University Accounting Association جزتو

 

http://img.tebyan.net/big/1388/07/1416312114619186148236112324917445223129.jpg

چرا امام صادق(ع) پیشنهاد سران قیام عباسی را رد کرد؟

اگر به مسأله با نظر سطحی بنگریم شاید گمان کنیم که انگیزه ها، مذهبی در این نهضت اثر قوی داشته است. زیرا شعارهایی که آنان برای خود انتخاب کرده بودند همه اسلامی بود، سخنانی که بر روی پرچم هایشان نوشته بودند همه آیات قرآن بود و چنین وانمود می‌کردند که به نفع اهل بیت کار می‌کنند و قصدشان این است که انتقام خونهای بنا حق ریخته شده اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را از بنی امیه و بنی مروان بگیرند. آنان ابتدا اسم خلیفه ای را که مردم را به سوی او فرا می‌خواندند معلوم نکردند و شعارشان «الرضا من آل محمدصلی الله علیه واله وسلم» یعنی برای بیعت با شخص برگزیده ای از خاندان محمد(صلی الله علیه واله وسلم) قیام کرده ایم. ابومسلم در میان اعراب همراهان بسیاری داشت اینان هنگام بیعت با ابومسلم سوگند می‌خوردند که در پیروی از کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) استوار باشند. به هر حال ظاهر امر نشان می‌داد که قیام عباسیان یک قیام عظیم با محتوای اسلامی است. امام با نهایت هوشیاری می‌دانست طراح اصلی قیام، عباسیان هستند و آنان نیز هدفی جز رسیدن به آمال خود در زمینه حکمرانی و سلطه جویی ندارند و امثال ابومسلم و ابوسلمه و دیگران را آلت دست خود قرار داده اند. امام (علیه السلام) می‌دانست امثال ابوسلمه و ابومسلم فریب خورده اند و در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند. [1

درادامه می خوانید...(حمایت منصور از علویان و پیمان شکستن منصور



[1]   - ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ج 2 ، بیروت ، دار صادر ، ص 326


  
  

 

موضع امام صادق(ع) در برابر سایر علویان

http://s2.picofile.com/file/7144763010/1_311emam_sadegh3.jpg

 

مسعودی می‌گوید: «فرستاده ابوسلمه از نزد امام صادق(علیه السلام) خارج شد به سراغ عبدالله بن حسن رفت و نامه را به او داد. او نامه را گرفت و خواند و بسیار از آن نامه خوشحال شد. فردای آن روز که نامه به دست او رسیده بود، سوار بر مرکب شد و به منزل ابوعبدالله جعفربن محمدصادق(علیه السلام) رفت. وقتی امام صادق(علیه السلام) او را دید، آمدنش را به خانة خود گرامی داشت و او را به کنیه صدا زد و گفت: «ای ابا محمّد حتماً امر مهمی پیش آمده است که تو را به اینجا آورده؟ عبدالله محض پاسخ داد: آری ، بزرگتر از آن است که وصف درآید.

امام صادق(علیه السلام) به او فرمودند: ای ابا محمد آن امر مهم چیست؟

عبدالله پاسخ داد: این نامه ابوسلمه است که مرا به خلافت می‌خواند. شیعیان ما از اهل خراسان نیز به نزد او آمده اند ، امام صادق(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: ای ابا محمد از کی تا به حال خراسان شیعه تو شده اند؟ آیا تو ابومسلم را به خراسان فرستاده ای؟ آیا تو آنان را به پوشیدن لباس سیاه دستور دادی؟ این‌ها که به عراق آمده اند ، آیا به خاطر تو آمده اند یا تو به دنبال آنان فرستاده ای و یا کسی از آنان را می‌شناسی؟

عبدالله بن محض در سخن در با امام صادق(علیه السلام) به منازعه پرداخت تا اینکه گفت: مردم پسرم محمد را می‌خواهند چرا که او مهدی این امت است.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: او مهدی این امت نیست و اگر شمشیر بکشد حتماً کشته خواهدشد.

عبدالله گفت: تو این سخن را از روی غرض می‌گویی.

امام صادق(علیه السلام) پاسخ دادند: خدا می‌داند که من خیرخواهی برای هر مسلمانی را بر خود واجب می‌دانم. پس چگونه از خیرخواهی کردن برای تو خودداری کنم. پس خود را با سخنان باطل فریب مده که این دولت بدست عباسیان خواهد افتاد و مانند نامه ای که به دست تو رسیده برای من هم آمده است.[1]

کار ابوسلمه خلال از نظر عباسیان پنهان نبود. چرا که آنان او را با جاسوسان زیادی که تمام حرکات و اعمال او را ثبت و ضبط می‌کردند، احاطه کرده بودند. آنان همه کارهای او را به عباسیان گزارش می‌دادند. سفاح و برادرش منصور بر این امر متفق شدند که برای دیدار ابومسلم بروند و مسأله ابوسلمه را با او در میان بگذارند و از او بخواهند که ابوسلمه را بکشد. منصور خارج شد و با ابومسلم خراسانی دیدار کردو مساله ابوسلمه را با او مطرح کرد. ابومسلم گفت: آیا ابوسلمه چنین کاری کرده است؟ آیا من شرّ او را از سر شما کم کنم، پس یکی از فرماندهان خود را به نام مراربن انس ضبی فراخواند و به او گفت: به کوفه برو و ابوسلمه را هر کجا دیدی بکش.

مأمور با گروهی از سپاهیان خود به کوفه رفت. ابوسلمه شب را در نزد سفاح که تظاهر به بخشش و رضایت از او می‌کرد به سر می‌برد مرا با گروه خود در راهی که ابوسلمه از آن می‌گذشت کمین کرد. هنگامی که ابوسلمه از نزد سفاح خارج شد، مراربن انس او را کشت و صبح این گونه شایع کردند که خوارج او را کشته اند.[2]

درادامه می خوانید...(چرا امام صادق(علیه السلام) پیشنهاد سران قیام عباسی را رد کرد؟)


[1]   - ابن واضح یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ج2 ، ص 349، بیروت ، دار صادر، 1355ه

[2]   - محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الرسل و الملوک ، بیروت ، موسسه الاعلمی، 1983 ، حوادث سال 132


91/4/4::: 8:25 ص
نظر()
  
  

ولادت باسعادت حضرت ابا عبدالله الحسین، ابوالفضل العباس و سید الساجدین امام زین العابدین (علیهم السلام ) برشما مبارک باد.

http://www.smstak.com/wp-content/uploads/2011/07/smstak.jpg

پاسخ امام صادق(علیه السلام) به پیشنهاد خلافت توسط ابوسلمه خلال

ابوسلمه خلال که یکی از مبلغان سیاسی فعّال در کوفه بود و نقش ممتازی را در پیروزی دعوت عبّاسیان و زیاد شدن یاوران آنها در کوفه ایفاء می‌کرد. این مطلب به خاطر لیاقت ، دانش و زیرکی و ثروت او بود. چرا که او از زمان خود برای رجال نظام عباسی بسیار خرج کرد. او ارتباط خاصّ و روابط مستمرّی با ابراهیم امام داشت، بعد از مرگ ابراهیم امام دانست که کارها بر خلاف آنچه که او می‌خواسته خواهد گردید. او ملاحظه کرد که آینده خلافت به ابوالعبّاس سفاح یا منصور خواهد رسید و آن‌ها شایسته خلافت نیستند. شاید هم خود طمع خلافت داشت. در هر حال او در این مرحله با علویان و در رأس آنها امام صادق(علیه السلام) شروع به مکاتبه کرده و اعلام کرد که می‌خواهد با آنان بیعت کند.

آنچه را که از قول مشهور میان تاریخ نویسان در می‌یابیم این است که ابوسلمه خلال می‌خواسته خلافت را به علویان انتقال دهد، امّا موفق به این کار نشد.[1]

از جوابی که امام (علیه السلام) به نامه ابوسلمه دادند درمی یابیم که امام (علیه السلام) این پیشنهاد را ردّ کرده اند.

البته نه به این دلیل که شرایط ، شرایط سخت و نامناسبی است بلکه این ردّ کردن شامل شخصیت ابوسلمه نیز می‌شود. آنجا که فرمودند:«من با ابوسلمه چه کار دارم در حالی که او شیعه و پیرو دیگران است.»[2]

امام صادق(علیه السلام) دستور دادند تا نامه ابوسلمه را به عنوان جواب در آتش بسوزانند و با این کار تأکید کردند که قاطعانه پیشنهاد ابوسلمه را ردّ می‌کنند.

مسعودی می‌نویسد: «ابوسلمه خلال با سه نفر از بزرگان علویان مکاتبه کرد که آنان جعفربن محمد صادق(علیه السلام) ، عمر اشرف فرزند زین العابدین (علیه السلام) و عبدالله محض بودند. او نامه‌ها را به همراه مردی از طرفداران علویان به نام محمدبن عبدالرحمن بن اسلم غلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرستاد. ابوسلمه به فرستاده گفت: بسیار عجله کن و شتابان برو و به او گفت: اول نزد جعفربن محمّد صادق(علیه السلام) برو. اگر او جواب مثبت داد، دو نامه دیگر را پاره کن و اگر جواب مثبت نداد، به سراغ عبدالله محض برو، اگر او جواب مثبت داد ، نامه عمر اشرف را پاره کن، و اگر او نیز جواب مثبت نداد، به سراغ عمر اشرف برو. فرستاده به سمت جعفربن محمد(علیه السلام) رفت و نامه ابوسلمه را به ایشان داد. امام (علیه السلام) به او فرمودند: «من با ابوسلمه چه کار دارم در حالی که او پیرو غیر من است؟ مرد به او گفت: شما نامه را بخوانید. حضرت به خادم خود فرمودند: چراغ را نزدیک کن. خادم چراغ را نزدیک آورد و حضرت نامه را بر روی آتشی نهاد تا سوخت. فرستاده گفت: آیا جواب نامه را نمی‌دهید؟ امام فرمودند: جواب را دیدی. برو و به فرستنده نامه بگو چه دیدی»[3]

ادامه دارد...



[1]   - محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الرسل و الملوک ، بیروت ، موسسه علمی، ج 9 ص 124، 1983

[2]   - مسعودی، مروج الذهب، تصحیح یوسف اسعد ، بیروت ، دارالاندلس، ج 3؛ ص 254

[3]   - مسعودی، مروج الذهب ، تصحیح یوسف اسعد، بیروت ، دارالاندلس ج 3 ، ص 254


91/4/1::: 10:58 ص
نظر()
  
  
<      1   2