نوروز در منابع کهن شیعى
در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن، منابعى است که تا زمان شیخ طوسى تألیف شده است. آنچه که در باره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:
نخست آنکه نجاشى ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات اصحاب است و کتاب هایى داشته، از جمله کتاب ما رُوِى فى یوم النیروز. (رجال النجاشى، ص 428).
روشن نیست حجم روایاتى که وى در این کتاب جمع آورى کرده، چه اندازه بوده است. گفتنى است که صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلى دانست، کتابى با عنوان «الاعیاد و فضائل النیروز» داشته است. (الفهرست، ابن الندیم، ص 190).
در منابع کهن، چند روایت نیز در باره نوروز آمده، که به این ترتیب است:
- نخست روایتى از ابراهیم کرخى که ضمن آن، از امام صادق (علیه السلام) سؤال شده که شخصى مزرعه بزرگى دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایى (از طرف کسانى که بر روى آن کار مىکنند)، به او داده مىشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه مىدهند مسلمانند؟ ابراهیم مىگوید: آرى. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد. (الکافى، ج 5 ص 141 کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 300 التهذیب، ج 6، ص 378.)
- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفته شد: الیوم نیروز. حضرت فرمودند: «اصنعوا کل یوم نیروزا»؛ هر روز را نوروز کنید. (کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 ص 300) و نقل دیگر، همان روایت آنکه حضرت فرمود: «نیروزنا کل یوم». (همان منبع). این همان روایتى است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند.
در حاشیه نسخهاى از فهرست ابنندیم آمده است که ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسى بود که فالوذج به امام على علیه السلام، هدیه کرد و حضرت فرمود: «نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم». (الفهرست ابن الندیم، ص 256)، (الانساب، ج 3، ص 37) تعبیرى که صاحب دعائم آورده، قدرى متفاوت است. در آنجا آمده است: وقتى فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید، گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: «فنیروزا ان قدرتم کل یوم»؛ یعنى تهادوا و تواصلوا فى الله. (دعائم الاسلام، ج2، ص 326). این روایت را بخارى نیز در التاریخ الکبیر، ج 4، ص 201 آورده است.
به جز آنچه از کتاب من لایحضره الفقیه نقل شد، در آثار صدوق، اشارهاى به نوروز نشده است. تنها در «عیون اخبارالرضا»، ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده است که جعفر بن یحیى برمکى بعد از کشتن ابن افطس علوى، سر وى را همراه هدایاى نوروز نزد هارون فرستاد. (عیون اخبار الرضا ، ص 550). صدوق هیچ اشاره دیگرى به نوروز نکرده است. گفتنى است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد.
-در تهذیب شیخ طوسى، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان ( عید مهرگان، روز شانزدههم مهرماه برگزار مىشده است ـ بنگرید: آثار الباقیه، ص 337)، اشاره شده بود. جداى از آن شیخ طوسى در مصباح المتهجد، براى نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزى متبرک که روزه استحبابى و نماز دارد، کرده است. آنچه در مصباح (بنا به نقل از بحار آمده) چنین است:
روى المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق علیه السلام فى یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و ألبس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع رکعات، تقرأ فى اول رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و... (مصباح المتهجد، ص 591، بحار الانوار، ج 59، ص 101 وسائل الشیعة، ج7، ص 346).
گفتنى است که شیخ طوسی روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.
ابن ادریس در کتاب السرائر ص 598 مىنویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته، اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماه هاى رومى یا عربى مشخص نکرده است. آنچه برخى از اهل حساب و علماى هیأت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سى و یک روز است مىباشد. زمانى که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مى رسد. گفته شده، نیروز و نوروز دو لغت است، اما نیروز معتضد که به آن «نوروز معتضدى» مىگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است.
مردمان سواد و زارعین در باره امر خراج به وى شکایت کردند و اینکه پیش از رسیدن محصول، خراج گرفته مىشود و همین سبب بدهکارى آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصمم شد که پیش از یازدهم حزیران، خراج از کسى مطالبه نکنند. شعرى نیز در باره این عمل او سروده شد... همه این مطلب را صولى در کتاب الاوراق آورده است. (السرائر، ج1 ص 315).
در دو کتاب دعا که به فارسى در قرن ششم تألیف شده، یاد از حدیث معلى بن خُنَیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روز، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، شده است. این دو مورد از دو متن فارسى شیعى قرن ششم قابل توجه است، جز آنکه به احتمال قریب به یقین، برگرفته از شیخ طوسى است.
در ادامه موضوعات جدید تری خواهید خواند...